گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد نهم
[سوره النساء ( 4): آیات 105 تا 126 ] ....



ص : 169
اشاره
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِ یماً ( 105 ) وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً
رَحِیماً ( 106 ) وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَ هُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً ( 107 ) یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ
مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً ( 108 ) ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا
( فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا ( 109
وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً ( 110 ) وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً
حَکِیماً ( 111 ) وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَۀً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً ( 112 ) وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ
طائِفَۀٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِ لُّوكَ وَ ما یُضِ لُّونَ إِلَّا أَنْفُسَ هُمْ وَ ما یَضُ رُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ
تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً ( 113 ) لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ
( ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً ( 114
وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدي وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی وَ نُصْ لِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِ یراً ( 115 ) إِنَّ اللَّهَ لا
یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَ لالًا بَعِیداً ( 116 ) إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ
یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً ( 117 ) لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِیباً مَفْرُوضاً ( 118 ) وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ
( الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً ( 119
صفحه 103 از 272
یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً ( 120 ) أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِ دُونَ عَنْها مَحِیصاً ( 121 ) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَ  قا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا ( 122 ) لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا
أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیا وَ لا نَصِ یراً ( 123 ) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی
( وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً ( 124
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَ ذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا ( 125 ) وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ
( ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطاً ( 126
ص: 174
[سوره النساء ( 4): آیه 105 ] .... ص : 174
اشاره
( إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً ( 105
ترجمه و شرح .... ص : 174
خداوند متعال در این آیه مبارکه به مسأله داوري میان مردم پرداخته و از عدل و داوري بحث میکند و مردم را از این باز میدارد
که در طرف خائنانی که به خود خیانت میورزند قرار گیرند و این کتاب از آن جهت آمده تا حق را جاري سازد و تو در میان
مردم به آن حق داوري کنی و خداوند ترا بر حق آگاه ساخت و به تو آموخت تا چگونه داوري کنی پس همانگونه که خداوند راه
به تو نموده داوري کن و به دفاع از خیانتگران بر مخیز در واقع آیه شریفه مبنی بر ترغیب بعدل در باره قضاوت و داوري است که
هرگز قاضی از طریق میانهروي و عدالت بیرون نرود و به یک طرف دعوي تمایل نکند و گر نه ناگزیر در حکمیت ظلم و ستم
نموده و حق صاحب حقی را ضایع خواهد نمود و خداوند در این آیه به رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم منت نهاده که قرآن
را بر او فرستاده و احکام الهی را به وسیله وحی تعلیم نموده و به وي آموخته است براي اینکه حدود أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 9، ص: 175
و حقوق مردم را بیان نماید و در مورد اختلاف آنان بررسی نموده و براي رفع اختلاف قواعد کلی را بکار نبرد و بر هر مورد از
دعاوي مردم تطبیق نموده قضاوت نماید و خصومت و اختلاف آنان را فصل نموده حق ذیحق را تشخیص دهد و هنگام بررسی به
دلایل طرفین هرگز به یک طرف تمایل نکند تا آنکه ناحقی را محق تشخیص داده و حق صاحب حق را تضییع نماید و در نتیجه با
خائن و ستمگر در ظلم و ستم هماهنگ گردد و چنین خطابی نسبت به رسول اکرم مفهومش این نیست که ممکن است چنین عملی
از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم سر زده باشد بلکه این حکم یک حکم عمومی نسبت به تمام قضات و داوران است که در
حین قضاوت طرف حق را در نظر بگیرند.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی ما قرآن را به حقانیت و حقیقت به سوي تو فرستادیم تا به آنچه خدا به تو آموخته در میان مردم قضاوت کنی و
نبایستی مدافع کسی باشی که به خود و غیر خود خیانت میکند و کسیکه حق خود را مطالبه میکند دفع و رد نمائی. از این آیه
صفحه 104 از 272
استفاده میشود که خداوند متعال قضاوت و داوري را بر دو پایه بنا نهاده است:
1) تعلم احکام و حقوق و شرح و بسط آنها. )
( 2) تطبیق قواعد کلی برخورد اختلاف که فقط با رعایت این دو شرط حق را میتوان تشخیص داده و به حق قضاوت نمود. ( 105 )
ص: 176
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 176
ما فرستادیم قرآن را بحق بر تو اي پیغمبر صاحب نسق
تا نمائی حکم بین مردمان بر هر آنچه حق نمودت ره بر آن
پس مباش از غیرت دین اي رسول یار خائن بهر کتمان فضول
می مکن مستور هیچ از خائنین آن خیانتها که باشد ننگ دین
بهر رفع ننگ از اسلامیان عیب خائن را همی خواهی نهان
وانگهی بر بیگناه آري عتاب این نباشد در عدالت مستطاب
(105)
شان نزول .... ص : 176
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان در شان نزول این آیه سه قول ذکر کرده است قول اول که آن را مجاهد و قتاده بن نعمان و
عکرمه نیز نقل کردهاند این است: سه برادر بنام بشیر و مبشر و شبر از طایفه بنی ابی رقیا بودند بشیر که کنیه او ابو طمعه بود شعر
میگفت و قبل از اینکه مسلمان شود مسلمانان راهجو میکرد او از خانه رفاعۀ بن زید شمشیر و زره و طعامی دزدید رفاعه نزد برادر
زاده ص: 177
خویش قتاده بن نعمان که یکی از مسلمانان حقیقی و از بدریون بود رفت و جریان را به اطلاع وي رساند و قرار شد که خدمت
پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بروند بنی ابیرق پیشدستی کردند و به خدمت رسول گرامی رسیدند و گفتند قتاده برادر زاده
او رفاعۀ نسبت زشتی به ما که خانواده آبرومندي هستیم میدهند تا ما را لکهدار نمایند ذهن حضرت را مشوب کردند وقتی که
قتاده خدمت پیامبر اکرم رسید حضرت با روي گرفته به او فرمود میخواهید خانواده محترمی را که حسب و نسب بزرگی دارند
بیآبرو سازید قتاده از نزد پیامبر اکرم بیرون آمد و میگفت کاش من مرده بودم و حضرت را نمیدیدم رفاعه گفت خدا یار و یاور
ماست سپس این آیه نازل شد و خیانت ابو طعمه آشکار گردید ابو طعمه از ترس فرار کرد و به مکه رفت و مرتد شد. ضمنا در
اینقول اسمی از یهودي برده نشده است.
قول دوم که از عکرمۀ است در شان نزول این آیه داستانی را که مؤلف ذکر کرده بیان نموده است.
قول سوم که ابن عباس و ضحاك بیان کردهاند میگوید: این آیه در باره یکی از انصار نازل شده است او زرهاي بودیعت نزد کسی
نهاد وقتی که آن را مطالبه کرد او انکار کرد نزدیکان وي خدمت پیامبر اکرم رسیدند و اظهار داشتند که فلانی نسبت خیانت به
یکی از خویشان ما میدهد حضرت گمان کرد که اینها راست میگویند و رفیق آنان بیگناه است سپس خداوند این آیه را فرو
فرستاد.
صفحه 105 از 272
طبري قول سوم را اختیار کرده و میگوید در این آیه کلمه خیانت آمده است و نسبت خیانت وقتی به کسی داده میشود که
موضوع امانت و ودیعۀ در کار باشد نه وقتی که پاي سرقت در میان باشد مجمع نیز تقریبا قول سوم را پسندیده و نظر طبري را تأئید
نموده است اما سیوطی در باره شان نزول این آیه خبري از ص: 178
قتاده بن نعمان نقل کرده و گفتار وي را در مورد طعمۀ بطور خلاصه ذکر نموده است.
ابو بکر تمیمی از ابو محمد بن حیان و او از ابو یحیی و او از سهل و او از علی بن مسهر از اسماعیل بن ابو خالد از ابو صالح روایتی
نقل کرده و میگوید ابو صالح گفته یهودیان و مسیحیان و مسلمانان در مجلسی نشسته بودند و هر کس به دیگري میگفت ما از
شما بهتر هستیم سپس این آیه نازل گشت.
ترمذي در صحیح خود و حاکم و دیگران و سایر مفسرین نیز سبب نزول گوناگونی نقل نمودهاند و ما بخاطر عدم تطویل از ذکر
آنها صرف نظر نمودیم.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 178
قوله تعالی وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً.
خصم یعنی دشمن چنانکه در آیه 21 سوره ص میفرماید:
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ.
یعنی آیا خبر دشمنان را دانستهاي؟ آنگاه که از محراب بالا رفتند. کلمه حضیم هم مصدر و هم صفت هر دو بکار برده شده و
همچنین در جمع و مفرد نیز بکار رفته است چنانکه در آیه فوق منظور از آن جمع است.
و از این ماده است:
حضیم یعنی کثیر المخاصمۀ، همیشه دشمن چنانکه در آیه 4 سوره نحل میفرماید:
فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ یعنی بناگهان او دشمنی آشکار است. ص: 179
اختصام و تخاصم هر دو به معنی مخاصمه است چنانکه در آیه 28 سوره ق و 64 سوره ص میفرماید:
لا تَخْتَصِ مُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ- إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ خصام به قول زجاج جمع خصم است و اگر صفت
باشد بر وزن فعال به کسر اول جمع بسته میشود مانند صعب و صعاب و از خلیل نقل شده که آن مصدر است به معنی مخاصمه
ولی در آیه 18 سوره زخرف که میفرماید:
وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ یقینا مصدر و به معنی مخاصمه است.
خصم بر وزن کتف و خصوم به فتح اول به معنی مخاصم و مجادل است چنانکه در آیه 58 سوره زخرف میفرماید:
بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ یعنی بلکه آنها مردمی مخاصمه گراند.
ص: 180
[سوره النساء ( 4): آیه 106 ] .... ص : 180
اشاره
صفحه 106 از 272
( وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً ( 106
ترجمه و شرح .... ص : 180
خداوند متعال در این آیه شریفه به پیغمبر اکرم که میل کرده بود تا سخن مردي خیانتگر را تصدیق نموده و گفته مرد پاکی را
تکذیب کند و پیش از آنکه درست حقیقت دعواي طرفین بر او آشکار گردد عجله در قضاوت کرده دستور استغفار و طلب
آمرزش از خداي خود را میدهد زیرا خدا آمرزنده و مهربان است یعنی گر چه آن مقدار از اعتراف و گواهی طرفین براي قضاوت
تو کافی بود اما بهتر بود باز هم تحقیق بیشتري در این مورد میگردید لکن بخاطر این ترك اولی که از لحاظ عجله در قضاوت
روي داد باید از خداوند مهربان و آمرزنده طلب آمرزش نمائی گر چه مدارك خائنان از نظر ظاهر محکمتر هم بود لذا این استغفار
بخاطر حکم واقعی است نه بخاطر حکم ظاهري و برخی از مفسرین نیز احتمال دادهاند که استغفار در اینجا بخاطر طرفین دعوا بوده
که در طرح و تعقیب دعوا خلافگوئیهائی انجام دادند.
اینک میفرماید:
اي پیامبر گرامی بخاطر آنچه از شئون بشري بر تو عارض میگردد و به کسیکه لحن حجت و برهانش بهتر است میل کنی یا به
مسلمانی براي اسلامش تمایل بیشتر نشان دهی هر چند اینها گناه نیست ولی بصورت گناه ظاهر میشود لذا استغفار کن و از
خداوند طلب آمرزش نماي زیرا خداوند گناهان بندگان را ص: 181
آمرزنده و نسبت به آنها پردهپوش و مهربان است از این آیه استفاده میشود.
1) حکمیت و قضاوت باید از روي عدالت و مطابق قرآن باشد. )
2) در صورت اشتباه باید استغفار نموده و توبه کرد. )
3) قضات و حکام باید متوجه احکام الهی باشند و از اینکه خداوند متعال نبی اکرم را متوجه واقع امر کرده و به استغفار امر نموده )
است مراتب را در نظر گیرند.
(106)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 181
خواه آمرزش ز حق از هر قصور ز او طلب توفیق در کل امور
کوست آمرزندگار و مهربان بر تمام خلق خویش از انس و جان
بهر خائن خواه یعنی مغفرت که دو عصیان کرده او بیمعذرت
برده مال مسلمی را در مهم دیگري را پس نموده متهم
آمد این آیت ز بهر تهمتی بر یهودي در مقام سرقتی
دزدئی شد مسلمین دادند زود نسبت آن را به مردي از یهود
آمد آن دعوي به سلطان عقول آن یهودي شد معاقب از رسول
تا مگر زان فعل ناهنجار پست مینیاید بر مسلمانان شکست
اي محمد کن تو حکم از روي عدل نی که گردي منحرف از خوي عدل
صفحه 107 از 272
یعنی از عدلی که آن شایع بود کثرت شرم و حیا مانع بود.
چون تو داري شرح صدر و چشم باز از چه پنهان میکنی در پرده راز
(106)
ص: 182
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 182
قوله تعالی وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً.
اگر واژه مغفرت را که به هنگام جزا صورت میپذیرد در نظر بگیریم در مییابیم که این واژه و مشتقات آن هفت بار بلفظ غفور
مانند آیه 25 سوره نساء که میفرماید:
وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ بکار برده شده است و بلفظ مغفرت 28 مرتبه مانند آیه 6 سوره رعد که میفرماید:
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلی ظُلْمِهِمْ و نظائر آن وارد شده است و بلفظ اغفر در آیاتی مانند آیه 28 سوره نوح که میفرماید:
رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً تکرار گشته است و همچنین به لفظ استغفر 9 بار در ضمن آیات قرآن بکار رفته است
چنانکه در آیه 19 سوره محمد میفرماید:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ و بلفظ استغفروا 6 بار در آیاتی مانند آیه 52 سوره هود میفرماید:
وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ بکار رفته است و نیز بلفظ تغفر 4 بار و بلفظ یستغفرون نیز چهار بار و بلفظ الغفار 4 بار و بلفظ
غفر 3 بار و بلفظ تستغفر 3 بار و بلفظ نغفر 2 بار و بلفظ استغفر 2 بار و بلفظ استغفروا نیز 2 بار خلاصه مجموعه مشتقات این ماده
234 بار در ضمن آیات قرآن ذکر گردیده است.
ص: 183
[سوره النساء ( 4): آیه 107 ] .... ص : 183
اشاره
( وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً ( 107
ترجمه و شرح .... ص : 183
خداوند متعال در این آیه مبارکه دستور میدهد که هرگز نباید از جنایتکار دفاع نموده و جانبداري کرد زیرا که به خود خیانت
نموده و خوي نکوهیده را در خود تقویت کرده حق دیگري و اجتماع را تضییع و موقعیت جامعه را ننگین کرده است پروردگار نیز
خیانت را دشمن دارد همچنین خیانتکار را از رحمت خود بیبهره مینماید لذا به وسیله اجراء کیفر بر خیانتکار در اصلاح اجتماع
باید کوشید تا ضرر و زیانی که بر عموم وارد شده جبران گردد و نقصی که بر آنان رخ داده ترمیم گردد و ظاهرا امر چنان است که
آن مردم به دیگران خیانت ورزیدهاند ولی در واقع به خود خیانت کردهاند و این خیانت دو بار صورت گرفته است یکی آنگاه که
صفحه 108 از 272
خیانت را نسبت به برادران خود که از ایشان هستند روا داشتهاند پس چنان است که بر خود خیانت ورزیدهاند و دیگر آنگاه که اثم
و گناه و کار بد را مرتکب میشوند و خود را در دنیا و آخرت در معرض مجازات قرار میدهند و این خود بدون شک خیانتی
نسبت به نفس است از این گذشته خود نفس خویش را به خیانت آلوده ساختهاند و این خیانت و تحقیري نسبت به آن بشمار
میرود و خدا خیانت پیشه گناهکار را دوست ندارد اینکه به ص: 184
دوست نداشتن آمده ارزشی خاصی دارد زیرا بند و بست بر ضد یهودي و مجادله و جانبداري از دزد مسلمان همه بر پایه دوستی و
دشمنی تکیه داشته است. خدا آشکار میکند که خیانتگر و بزهکار را دوست ندارد پس شایسته نیست که کسی او را دوست بدارد
در آن هنگام که خدا از او بیزار است به جانبداري و مجادله به خاطر او برخیزد.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی از کسانیکه به تجاوز در حق غیر و بردن مال دیگران و ستم کردن به سایر مردمان به خود خیانت میکنند دفاع
مکن زیرا خداوند افراد خیانت پیشه و گنهکار را دوست نمیدارد بلکه آنها را بخاطر ارتکاب به گناه دشمن میدارد.
از این آیه استفاده میشود:
هنگام قضاوت نباید از خودي جانبداري نموده و بیگانه بیتقصیر را اجحاف نمود زیرا خداوند اشخاص خیانتکار را دوست
نمیدارد.
(107)
ص: 185
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 185
نه خصومت کن بکس از مردمان نزد حکم از جانب آن خائنان
که بنفس خود به سوگند دروغ خائنند آن شاهدان بی فروغ
بر یهودي گشته بر ناحق گواه که گنهکار است و بود او بیگناه
حق ندارد دوست خائن را بسر گر که باشد بر گناه خود مصر
(107)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 185
قوله تعالی وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ
.جدل یعنی جدال و منازعۀ، مخاصمه چنانکه در آیه 197 سوره بقره میفرماید:
فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ یعنی در حج جماع و فسوق و منازعۀ نیست البته در نزد شیعه مراد از رفث مقاربۀ و از فسوق دروغ و
از جدال قسم خوردن است اما مرحوم طبرسی در ذیل آیه 32 هود فرموده: جدال و مجادلۀ به معنی مقابله با خصم است که او را از
رأي خود منصرف کند و آن از جدل به معنی تابیدن شدید است و مطلوب از جدال آن است که طرف از رأي خود برگردد بهر
حال این کلمه در مجادله حق و مجادله باطل و در مجادله به معنی دفاع در ضمن ص: 186
آیات قرآن کریم بکار برده شده است و همه در اصل معنی یکی است و فرقشان با مصادیق است چنانکه در آیه 109 سوره نساء
صفحه 109 از 272
میفرماید:
فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ
یعنی از آنها در پیش خدا روز قیامت کدام کس دفاع میکند.
و از این ماده است.
مجادلۀ یعنی مقابله با خصم چنانکه در آیه 125 سوره نحل میفرماید:
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ یعنی با طریق نیکوتري با آنها مجادله کن.
ناگفته نماند اکثر استعمال این صیغه در ضمن آیات قرآن کریم در منازعۀ و مخاصمه ناحق است.
ص: 187
[سوره النساء ( 4): آیه 108 ] .... ص : 187
اشاره
( یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً ( 108
ترجمه و شرح .... ص : 187
خداوند متعال در این آیه مبارکه از خویشان ابا طغمه بخاطر اینکه جنایتکاري را از سرقت تبرئه نموده و شخص دیگري را بدون
جهت متهم و رسوا کنند شبانگاه گفتگو و تبادل افکار نموده بناء گذاردند که زره دزدیده شده را به خانه شخص دیگري بنام لبید
بن سهل افکنند و نسبت سرقت را به وي دهند توبیخ و سرزنش نموده و بیان میکند که اینها نسبت به مردم آزرم نشان میدهند و
چنان میخواهند که خیانت و گناه ایشان بر مردم آشکار نشود ولی از خدا آزرم نمینمایند و حال آنکه چون در نهانی بند و بست
میکنند همراه آنان است و این خود صورتی است که از یک طرف بسیار پست و خجلتآور است و از طرف دیگر مایه ریشخند و
تمسخر میشود از آن جهت ننگین و پست است که ناتوانی و حقه بازي و ترس از مردم را نشان میدهد و از آن جهت مایه
ریشخند میشود که آدمی درمییابد آن مردم چگونه از اینکه خدا آنان را در ضمن خیانتکاري و قول أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 9، ص: 188
و قرار گذاشتن بر کار بد میبیند غفلت دارند این احاطه نماینده علم مطلق و قدرت مطلق الهی است که نشان میدهد هر چه
میکنند در حیطه علم و قدرت خداست آنان به اندازهیی غافلند که در تاریکی بند و بست و کنگاش میکنند و چنان میپندارند
که هیچ چشمی ایشان را نمیبیند.
اینک میفرماید:
این مردمی که در پنهانی مال مردم را میربایند از مردم شرم میکنند و کرده خود را از آنها پنهان میدارند اما از خدا پنهان
نمیدارند آنکسیکه همیشه با آنهاست شرم نمیکنند و موقعیکه شبانه به تدبیر و توطئه مشغولند و به گفتاري که خدا و رسولش از
آن راضی و خشنود نیستند میپردازند و براي بري الذمۀ کردن خود مردم بیتقصیر دیگري را بد نام میکنند خدا با آنهاست و
شاهد جرائم آنان است و به آنچه عمل میکنند احاطه دارد و اعمال آنها را محفوظ و مضبوط میدارد با این وصف چگونه از
صفحه 110 از 272
عقاب و عذاب الهی رهائی خواهد یافت.
(108)
ص: 189
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 189
مختفی دارند از شرم و هراس آن خیانتهاي بیّن را ز ناس
وز خدا پنهان ندارند آن گناه گر چه هست اولی که پوشند از اله
شرمشان باشد ز خلق ناتمام نی از آن کوهست با ایشان مدام
اوست مع با هر کسی در جهر و سر تا ندانی ز اوست چیزي مستتر
از خداي راز دان اخفا کنند آن تدابیري که در شبها کنند
نیست حق راضی بر آن گفتارها کز دروغ آرند بر کردارها
که خورد گر طعمه سوگند دروغ او کند باور رسول با فروغ
کوست مسلم کو یهود کافر است قول او نزد پیامبر ابتر است
هست بر اعمال ایشان حق محیط غرقهاند اشیاء در آن علم بسیط
(108)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 189
قوله تعالی ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ
.قول و قیل یعنی گفتن، گفتار، سخن، کلام، چنانکه در آیه 30 سوره توبه و آیه 122 سوره نساء میفرماید:
ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ- وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا یعنی این سخن ص: 190
آنهاست با دهانهاشان- کیست از خدا راستگوتر از نظر گفتار.
و از این ماده است:
قائل یعنی گوینده چنانکه در آیه 10 سوره یوسف میفرماید:
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ یعنی گوینده از آنها گفت یوسف را نکشید.
مقول- و مقولۀ- اسم مفعول یعنی مطلب گفته شده- مقال اسم مکان یعنی جاي گفتار- تقول یعنی دروغ بستن- گفتن چیزي که
حقیقت ندارد چنانکه در آیه 44 سوره حاقه میفرماید:
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ.
یعنی اگر از خود دروغی بر ما به بندد از دست راستش میگیریم و رگ قلبش را قطع میکنیم و این ماده در ضمن آیات قرآن به
معناي مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) سخن معمولی و متداول چنانکه در آیه 263 سوره بقره میفرماید: )
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَۀٍ یَتْبَعُها أَذيً.
صفحه 111 از 272
یعنی در مقابل سائل و فقیر سخن متعارف و زبان خوش بهتر از صدقهاي است که در پی آن اذیت باشد.
2) قول خدایا به وسیله خلق صوت مانند صدائی که از درخت بر موسی رسید چنانکه در آیه 11 و 12 سوره طه میفرماید: )
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ یا مُوسی إِنِّی أَنَا رَبُّکَ.
و همچنین در آیه 16 و 21 سوره مزبور میفرماید قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ و یا به وسیله فهماندن مطلب و الهام و وحی است چنانکه در
آیه 30 سوره بقره میفرماید: ص: 191
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَۀِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً.
که شاید به وسیله فهماندن و الهام بوده باشد و یا اراده باشد که با قول تعبیر آید چنانکه در آیه 69 سوره انبیاء میفرماید:
قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ.
3) قول نفسی و باطنی چنانکه در آیه 8 سوره مجادله میفرماید: )
وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ که در این آیه به نظر و فکر آنچه در ذهن است قول اطلاق شده.
4) اجابت تکوینی چنانکه در آیه 110 سوره فصلت میفرماید: )
فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ.
مسلم است که زمین و آسمان فرمان خدا را اجابت کردهاند و آن با کلمه قالتا تعبیر شده است.
5) وعده عذاب چنانکه در آیه 7 سوره یس میفرماید: )
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ظاهرا از قول در اینگونه آیات وعده عذاب است.
ص: 192
[سوره النساء ( 4): آیه 109 ] .... ص : 192
اشاره
( ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا ( 109
ترجمه و شرح .... ص : 192
خداوند متعال در این آیه شریفه خویشان ابا طعمه را که به منظور تبرئه او به حضور پیغمبر اکرم آمده و بر خلاف حقیقت سخنانی
گفته و از سرقت وي دفاع نموده بلکه سرقت را به دیگري نسبت دادهاند توبیخ و سرزنش کرده و بیان میکند که این گروه غافلند
از اینکه در این جهان که حقایق پوشیده و سراسر پنهان است و راز دلها نهفته است شبانگاه با مشورت یکدیگر بنا گذاردند تا از
سرقت ابا طعمه دفاع نموده و او را تبرئه کنند ولی در پیشگاه عدل الهی براي برائت وي شاهد و دلیلی نیست و کیست که جرأت آن
را داشته باشد تا فرداي قیامت به دفاع از ایشان برخیزد و در مقابل خداوند عادل حجتی براي آنها اقامه نماید.
اینک میفرماید:
آگاه باشید اي اقارب و نزدیکان ابو طعمه شما هستید که در این جهان و زندگی دنیا از رفیق و بسته خودتان براي تبرئه وي و بهتان
به دیگران جدال و ص: 193
صفحه 112 از 272
دفاع کردید بالفرض که در این عالم دفاع کردید و به دروغ موفق به پیش بردن مقصد خود هم شدید اما کیست که در برابر
خداوند در روز رستاخیز از آنها دفاع کند و یا چه کسی است که محامی و و کیل مدافع آنها گردد و نگهبان و حافظ احوال آنها
باشد که نخواهد بود مگر اعمال آنها از این آیه استفاده میشود: دفاع از خیانت و ظلم گناهی بزرگ است زیرا شخص مدافع به
ظالم و ستمگر کمک نموده و اطمینان خاطر را از مردم سلب نموده است و خداوند هنگام رستاخیز سیرت تیره تبهکاران را آشکار
نموده و آنها را مورد قهر و غضب خویش قرار خواهد داد.
(109)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 193
پس شوید آگاه اي قیوم بیظفر که شمائید از گروهی بیخبر
یعنی اهل جاهلیت کاین چنین در جدال آئید بهر خائنین
از پی رفع خیانتهایشان مشتبه سازید تا بر هر کسان
این همه بهر حیاة دنیوي است پس کسی کو خصم حق گردید کیست
تا کنید دفع خیانت از تمیز هیچ از ایشان در مقام رستخیز
یا نگهبان کیست ایشانرا به حشر تا شود یار از عذاب روز نشر
(109)
ص: 194
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 194
قوله تعالی ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ
.هاء حرف تنبیه است به معنی آگاه باشید و آگاه باش چنانکه در آیه 66 سوره آل عمران میفرماید:
ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ یعنی بدانید شما آنهائید که در آنچه میدانید محاجه کردید. و این هاء چهار بار در ضمن
آیات قرآن آمده است.
هاء چند استعمال دارد: اول اسم فعل به معناي خذ و جایز است که الف آن را مد بدهند و بکشند در این هنگام صرف میشود و
براي تثنیه و جمع است چنانکه در آیه 26 سوره حاقه میفرماید:
هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ دوم اسم و ضمیر براي مؤنث است چنانکه در آیه 6 سوره شمس میفرماید:
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها سوم حرف تنبیه و آگاهی است که بر سر اشاره درمیآید چنانکه در آیه مورد بحث فرمودند: هؤُلاءِ
جادَلْتُمْ
و بر سر ضمیر مرفوع هم دیده میشود که براي اشاره است چنانکه در آیه 119 سوره آل عمران میفرماید: ها أَنْتُمْ أُولاءِ چهارم
صفت است که بعد از لفظ اي در ندا میآید چنانکه در آیه 21 سوره بقره میفرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ.
ص: 195
صفحه 113 از 272
[سوره النساء ( 4): آیه 110 ] .... ص : 195
اشاره
( وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً ( 110
ترجمه و شرح .... ص : 195
و چون روشن شد که جدال کردن به دیگران در این دنیا بیهوده است و سودي ندارد و مجازات ایشان در سراي دیگر بدست
خدائی است که بر کارها و اندیشههاي ایشان آگاهی دارد لذا خداوند متعال مردم را در این آیه شریفه به راهی که سودمند است
دعوت کرده و میفرماید: در توبه باز است پس چرا از آن در نمیآیند زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و بر گناهکار جز آن
نیست که با توبه رو به خدا کند و راه تنها همین است پس دیگر نیازي به آن نیست که آدمی راه خود را کج کند و در اندیشه
جدل و دفاع در این دنیا بیفتد. آنگاه فطرت خود را باز یابند و صفائی در روان خود مشاهده کنند که پس از آن هرگز توجه و
رغبت به گناهی ننمایند و صحیفه تابناك قلب خود را از غبار خاطرات تیره مصون بدارند.
اینک میفرماید:
و هر کس کردار بدي را مرتکب شود و جرم او به دیگري سرایت و تجاوز کند یا به خویشتن ستم نماید سپس به سوي خدا برگردد
و برکردار خود پشیمان شود خداي را آمرزنده و مهربان خواهد یافت زیرا خدا توبه را از بندگان خود أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 9، ص: 196
میپذیرد و از گناهان آنها درمیگذرد چونکه او رحمت را بر خویشتن واجب ساخته و نباید از رحمت او نومید شد از این آیه
استفاده میشود که توبه حقیقی آنچنان اثر دارد که انسان در درون جان خویش نتیجه آن را مییابد.
(110)
شان نزول .... ص : 196
اکثر مفسرین معتقدند که این آیه شریفه در باره کسانی نازل گردیده که ذکر قضیه آنان در ذیل شأن نزول آیه 105 آورده شده
است.
ص: 197
[سوره النساء ( 4): آیه 111 ] .... ص : 197
اشاره
( وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً ( 111
صفحه 114 از 272
ترجمه و شرح .... ص : 197
خداوند در این آیه کریمه بیان میکند هر کس در برابر آنچه نفس وي کسب کرده مسؤل و مورد مؤاخذه است و شخص گناهکار
تیرهگی در صفحه قلب خود پدید آورده زیرا به خواست خود بجا آورده و ظهور خواسته اوست که به وسیله جوارع در این نظام
خودنمائی کرده سپس آن را نیز در روان خود ذخیره خواهد نمود پس هیچ سودي براي وي ندارد که دیگري در کار وي به مجادله
برخیزد و در کشیدن بار گناه هیچ کس شریک او نخواهد بود سپس تبهکاران را تهدید نموده به اینکه آنچه را که مرتکب
میشوند در روان آنان ذخیره شده مانند هستهها که در زمین آماده بیفشاند و براي همیشه رشد و نمو خواهد داشت آنگاه روز
رستاخیز به حد رشد میرسد و به صورت عقوبتهاي دردناك از درون آنان ظهور خواهد نمود.
اینک میفرماید:
و هر کس گناهی کند به زیان خود کار کرده و هر چه کرده به خود کرده و ضررش عاید خود او خواهد بود و به غیر او زیانی
نخواهد رسید و این را هم باید بداند که خداوند به آن دانا و در عقاب عاصی حکیم است.
(111)
ص: 198
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 198
بعد از این توبیخشان پروردگار میکند بر توبهها امیدوار
گوید آنکس که به غیري یا بخود میرساند ظلمی از کردار بد
پس نماید از حق آمرزش طلب یابد آمرزنده حق را زان سبب
مهربانتر کیست بر خلق از خدا توبه را فرموده اسباب رجا
(111 -110)
شان نزول .... ص : 198
برخی از مفسرین معتقدند که این آیه مبارکه در باره طائفه بنو ابیرق نازل گشته است.
ص: 199
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 199
قوله تعالی وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً
.حکم- یعنی منع براي اصلاح و قضاوت چنانکه در آیه 48 سوره غافر و 42 سوره مائده میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ- وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ در این دو مورد و نظائر آن حکم به معنی قضاوت و داوري است که
یک نوع منع از فساد و براي اصلاح است و اما معنی کلمه حکمت با مراجعه به اصل کلمه میتوان به دست آورد که حکمت یک
صفحه 115 از 272
حالت و خصیصه درك و تشخیص است که شخص به وسیله آن میتواند حق و واقعیت را درك کند و مانع از فساد شود و کار را
متقن و محکم انجام دهند علی هذا حکمت حالت نفسانی و صفت روحی است نه شیء خارجی بلکه شیء محکم خارجی از نتایج
حکمت است چنانکه در آیه 129 سوره بقره میفرماید:
وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ این کلمه بیست بار در ضمن آیات قرآن آمده است و در بیشتر موارد توأم با کتاب است و تعلیم و انزال
آن از جانب خداوند و از جانب پیغمبران نسبت به مردم است.
و از این ماده است:
حکیم یعنی محکم کار، حکمت کردار، کسیکه کار را از روي تشخیص و مصلحت انجام دهد و این کلمه از اسماء حسنی است و
مجموعا 97 بار در ضمن آیات قرآن مجید بکار برده شده است فقط در پنج محل صفت قرآن و در یک محل صفت امر آمده بقیه
همه در باره حکیم بودن خداوند سبحان است. ص: 200
محکم یعنی متقن و استوار و بپایه حکمت چنانکه در آیه 7 سوره آل عمران میفرماید:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ از مقابله محکمات با متشهابهات بدست میآید:
محکمات آیاتی است که در آنها تشابه نیست بلکه یک صورت دارند و معناي آن روشن و واضح است.
تحاکم یعنی مخاصمه و محاکمه نزد حاکم بردن چنانکه در آیه 60 سوره نساء میفرماید: یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ.
تحکیم یعنی حکم و داور قرار دادن چنانکه در آیه 65 سوره نساء میفرماید:
حَتَّی یُحَکِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ یعنی تا تو را حکم و داور قرار دهند در آنچه اختلاف بین آنهاست.
احکام یعنی محکم و استوار کردن، از روي حکمت انجام دادن چنانکه در آیه 1 سوره هود میفرماید:
کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ.
ص: 201
[سوره النساء ( 4): آیه 112 ] .... ص : 201
اشاره
( وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَۀً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً ( 112
ترجمه و شرح .... ص : 201
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان کرده که هر که گناه کوچک و یا بزرگ که ضرر فردي و اجتماعی در بردارد بشخص
دیگري که از آن گناه بري است نسبت دهد مانند تیري است که به سوي او پرتاب نموده و او را در انظار مردم ننگین کرده و از
اعتبار ساقط نموده است و از نظر اینکه حیثیت و موقعیت او را بخطر افکنده مرتکب گناه نابخشودنی گشته است و این گناه بخشوده
نمیشود مگر آنکه رضایت طرف را جلب نماید.
اینک میفرماید:
و هر کس گناهی بخطا و غیر عمد و بدون قصد مرتکب شود یا گناهی به عمد و به قصد انجام دهد سپس بیگناهی را متهم سازد و
صفحه 116 از 272
آن گناه را به گردن شخص بیتقصیر بنهد و بزه خود را به او نسبت دهد حقا که بار بهتان و گناه آشکاري را در دوش گرفته است.
(112)
ص: 202
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 202
گر کسی شد بر گناهی ملتزم که کند زان دیگري را متهم
خود کند بر دیگري تهمت زند تا که خویش از ننگ فعل خود رهد
آن زیان بر وي رسد چون در خور است ور کند بر کس تعدي نادر است
حق بود دانا بسارق هم بحد در مجازاتش حکیم از قطع ید
ور کسی جرمی کند بیاشتباه از صغیره یا کبیره وان گناه
افکند بر بیگناهی تهمتش بار بهتان کرده حمل از طاقتش
همچنین حمل گناه آشکار زاید از جرم نخست از بد شعار
همچنانکه طعمه برزید یهود بست بهتان از تعمد با شهود
(112)
ص: 203
شان نزول .... ص : 203
این آیه در باره لبید بن سهل نازل گردیده است زیرا به وي تهمت دزدي زده بودند. لکن کشف الاسرار مینویسد: این آیه در باره
عبد اللّه بن ابی سلول نازل گردیده که عایشه را قذف کرده بود و از اهل افک قرار گرفته بود.
تفسیر علی بن ابراهیم مینویسد: عدهاي از طایفه بشیر گفتند نزد رسول خدا میرویم و خود را از این دزدي بري میسازیم ولی
وقتی که آیه 108 همین سوره نازل گردید طائفه مزبور به بشیر گفتند بیا و از خدا بترس و توبه و استغفار کن بشیر گفت سوگند یاد
میکنم که لبید دزدي کرده پس از ذکر تهمت مزبور از ناحیه بشیر این آیه نازل گردید وقتی که بشیر دریافت که خداوند از تهمت
زدن او آگاه شده کافر شد و به طرف مکه رفت و به مشرکین ملحق گردید.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 203
قوله تعالی فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً
.بهت- یعنی تحیر چنانکه در آیه 258 سوره بقره میفرماید:
فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ یعنی حضرت ابراهیم به جبار زمان خود که دعوي خداي میکرد گفت خداي ما خورشید را از مشرق میآورد تو
آن را ز مغرب آور پس متحیر و مبهوت شد آنگه کفر ورزید. ص: 204
و از این ماده است:
صفحه 117 از 272
بهتان یعنی دروغی که شخص را مبهوت میکند چنانکه در آیه 16 سوره نور میفرماید:
سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظِیمٌ یعنی پاك و منزهی تو این بهتانی بزرگ است.
احتمال بهتان یعنی بر گردن گرفتن گناه چنانکه در آیه 58 سوره احزاب میفرماید:
فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً یعنی کسانیکه متهم کنند مؤمنین و مؤمنات را بدون آنکه عمل زشتی مرتکب شوند گناه بر عهده گرفتهاند. ضمنا
از ثلاثی مجرد این ریشه شش اسم و یک فعل ماضی و یک فعل مضارع بر رویهم هشت بار در شش سوره و در هشت آیه در
ضمن آیات قرآن آمده است.
بهات بر وزن شداد یعنی دروغ باف و بهت بضم باء یعنی دروغ و بهوت بر وزن صبور یعنی بسیار دروغ گوینده اما بهوت بضم باء
جمع است و بهیتۀ دروغی است که بحیرت اندازد.
ص: 205
[سوره النساء ( 4): آیه 113 ] .... ص : 205
اشاره
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَۀٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِ لُّوكَ وَ ما یُضِ لُّونَ إِلَّا أَنْفُسَ هُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ
( الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً ( 113
ترجمه و شرح .... ص : 205
خداوند متعال در این آیه شریفه بر پیغمبر خود منت گذارده که نهان کار را بر وي آشکار ساخته تا کنگاش کنندگان نتوانستند در
باره حق او را فریب دهند و از شناختن حقیقت و تحقق بخشیدن به عدالت مانع او شوند. اندیشه آنان گمراه کردن پیغمبر بود ولی
در واقع و نفس الامر خود را گمراه میکردند و به خویشتن زیان وارد میساختند از آن جهت که خداوند وي را بر آنچه در پنهانی
اندیشه بودند آگاه ساخت و نتیجه آن شد که تنها به خود ضرر زدند و دچار گناه و معصیت شدند.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی و اگر فضل و احسان خدائی شامل حال تو نبود گروهی ص: 206
از آنان مانند طایفه بنو ابیرق تصمیم داشتند که تو را از راه صواب گمراه کنند و بر باطل لباس حق بپوشانند و به شهادتی که در باره
بیگناهی بنو ابیرق میدهند تو بنفع بشیر سارق حکم بدهی ولی وحی خداوندي تو را از این معنی بازداشت لذا کسانیکه در صدد
اضلال و اهلاك مردم برمیآیند غیر از خودشان کسی را از راه بدر نمیبرند بلکه خویشتن را گمراه میکنند و هیچگونه زیانی بتو
نمیرسانند و خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و آنچه را از سنن پیغمبران پیشین و اسرار عالم هستی نمیدانستی به تو
آموخته است و این غرابتی ندارد زیرا فضل و احسان خدا بر تو بزرگ است و ترا رسول کافه مردم و خاتم پیغمبران و گواه بر آنها
در روز رستاخیز قرار داده و از شر اشرار خلق محفوظ داشته و امتت را امت وسط و شریعتت را شریعت عدل و اعتدال قرار داده
است ضمنا این آیه از آیاتی است که اشاره به مسأله مصونیت پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از خطا و اشتباه و گناه کرده
است.
صفحه 118 از 272
(113)
ص: 207
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 207
بر تو فضل و رحمت حق ور نبود که نمود آگه تو را زان کار زود
کرده بودند آن جماعت قصدها که بگردانندت از راه هدا
مینینداز ند لیک از سوء حال غیر نفس خویشتن را در ضلال
بر تو از چیزي نشد وارد ضرر زان که معصومی و محفوظ از خطر
و آنچه آید وارد اندر خاطرت بود بهر نظم و حفظ ظاهرت
آن تغافل بهر پاس شرع ود لیک حقت بر حقیقت ره نمود
بر تو بفرستاد از روي صواب حق تعالی حکمت و علم و کتاب
کرد آگاهت ز اسرار نهان که نبودي واقف از وي پیش از آن
از رموز علم و اسرار امور هم ز مخفیات غیب اندر ظهور
بر تو فضل حق بزرگ است و فزون هست زان یک علم ما کان و یکون
(113)
شان نزول .... ص : 207
این آیه در باره طائفه بنو ابیرق نازل گردیده است. تفسیر برهان مینویسد: این آیه در باره کسانی نازل شده که خواستند بشیر را نزد
، رسول خدا بیاورند و او را از دزدي که کرده بري و دور سازند اما صاحب مجمع البیان بنا به أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9
ص: 208
نقل از ابن عباس میگوید: این در باره بنو ابیرق نازل گشته است و نیز مینویسد این آیه در باره طائفه از ثقیف نازل گردیده که
نزد رسول خدا آمده بودند و گفتند یا محمد نزد تو آمدیم که با تو بیعت کنیم که بتهاي ما را با دستهاي خودمان نشکنی و بما
اجازه بدهی که یک سال از بت عزي بهره بگیریم پیامبر در این باره به آنها پاسخی نداد و خداوند او را از شر آنها محفوظ داشت
چنانکه جویر نیز از ضحاك و او از ابن عباس این مطلب را روایت نموده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 208
قوله تعالی وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ
.شیء- هر چیزیکه علم به آن تعلق گیرد و از آن خبر داده میشود این کلمه از حیث لفظ مذکر است ولی بر مذکر و مؤنث هر دو
اطلاق میشود و بر واجب و ممکن گفته میشود. طبرسی از سیبویه نقل کرده که کلمه شیء بر موجود و معدوم هر دو اطلاق
میگردد و به قولی فقط به موجود گفته میشود. قول اول که قول متکلمین است صحیح میباشد زیرا مؤید آن قول خداست که
صفحه 119 از 272
میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ زیرا هر چیز جز خدا محدث است و هر محدث را دو حالتی است حالت وجود و حالت عدم و چون
موجود شد از قدرت موجد خارج است زیرا موجود بعد از وجود دوباره ایجاد نمیشود پس میدانیم که خدا قبل از ایجاد آن قادر
است تا آن را بوجود آورد.
راغب گفته: نزد بعضی شیء عبارت است از موجود نه معدوم و اصل آن ص: 209
مصدر شاء است چون وصف خدا باشد به معنی فاعل است و چون غیر خدا را با آن وصف کنیم به معنی مفعول باشد یعنی آنگاه
که گوئیم اللّه شیء معنایش این است که خدا مرید است و مشیت دارد و چون گوئیم زید شیء یعنی زید خواسته شده است
خداوند خواسته او را آفریده است آنگاه راغب میگوید قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ به معنی مفعول و مشئ است و آیه 19 انعام که
میفرماید:
قُلْ أَيُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَ هادَةً قُلِ اللَّهُ شَ هِیدٌ به معنی فاعل است یعنی کدام خواهنده و مرید بزرگتر است از حیث گواهی و کلمه شیء
284 بار در ضمن آیات قرآن بکار رفته است و جمعش اشیاء که چهار بار در قرآن آمده است چنانکه در آیه 183 سوره شعراء
میفرماید: وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ یعنی چیزهاي مردم را کم ندهید.
ص: 210
[سوره النساء ( 4): آیه 114 ] .... ص : 210
اشاره
لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً
( عَظِیماً ( 114
ترجمه و شرح .... ص : 210
نظر بر اینکه سخن از بند و بستهایی است که در نهانی صورت میگیرد و بر حسب طبع فتنه و نیرنگهاي شیطانی در آغاز از حلقوم
مردم منافق بطور خفیه و نجوي سر میزند و کسانی که دست در کار دارند زیر گوشی و از روي مکر و خدعه چیزهائی به یکدیگر
میگویند و بدینوسیله از طبقه مردم فتنه جو فساد برخیزد لذا خداوند متعال در این آیه کریمه این مطلب را روشن میکند که از
بیشتر سخنان زیرگوشی خیري برنمیخیزد و نجواي نیکو فقط آن است که مربوط به انگیختن مردم بر صدقه یا امر به معروف یا
آشتی دادن مردم با یکدیگر باشد و هر کس به این کارها بخاطر رضاي خدا برخیزد و قصد ریا و پیدا کردن نام نیک و شهرت
نداشته باشد مزد بزرگی خواهد داشت و براي اینان پاداش زیاده بر تصور از نعمتهاي الهی آماده میباشد.
اینک میفرماید:
در بسیاري از راز و نیازها و سخنان در گوشی و جلسات محرمانه که بین ص: 211
این مردم است خیر و نفعی نیست مگر نجوي و در گوشی که براي یکی از این سه امر کسیکه در باره صدقه و منافع عمومی امر به
کمک دیگران سر و نجوائی داشته باشد یا امر به معروف و نهی از منکر را بطور مخفی به ملاحظاتی انجام دهد یا اصلاح در میان
صفحه 120 از 272
مردم کند و هر کس این نجوي را براي خشنودي خداوند انجام دهد ما هم در آینده به او مزد بزرگی عطا خواهیم کرد از این آیه
استفاده میشود که نجوي و پنهان حرف زدن مطلقا ممنوع نیست بلکه اگر در باره صدقه به دیگري و یا اطاعت الهی و یا اصلاح
بین مردم باشد پسندیده است.
114)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 211
نیست در بسیاري از نجوي فلاح جز بصدقه یا به معروف و صلاح
راز گفتی یعنی از حسن ضمیر در تصدق تا دهد بر کس فقیر
یا که باشد امر به معروف او آنکه در شرع است ممدوح و نکو
یا در اصلاح بین مردمان هست بسیار آن شقوقش در نشان
هر که اینها بر رضاي حق کند زود بدهیم اجر او را از رشد
(114)
ص: 212
شان نزول .... ص : 212
کلبی از ابو صالح و او از ابن عباس نقل کرده که این آیه شریفه در باره بنو ابیرق نازل گشته که نجوي میکردند تفسیر روض
الجنان نیز این سبب نزول را نوشته است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 212
قوله تعالی لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ.
نجوي- به فتح نون یعنی در گوش سخن گفتن، تنگ گوش صحبت کردن و اصل این کلمه این است که کسی با رفیقش در نجوة
یعنی جاي دور و یا بلندي که دیگران نفهمند صحبت کند. بنظر فراء کلمه نجوي گاه اسم است و گاه مصدر چنانکه در آیه 8 سوره
مجادله میفرماید:
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوي ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَۀِ الرَّسُولِ.
یعنی مگر آن کسان را که از راز گفتن منع شدند ندیدي که باز بدانچه از آن منع شدهاند باز گردند و به گنهکاري و دشمنی و
نافرمانی پیغمبر راز گوئی میکنند. ظهور آیه در آن است که منافقان و غیر هم میان خویش نجوي میکردند در آنچه مایه ایذاء و
ناراحتی مؤمنین بود و بعد از نهی شدن هم ترك نمیکردند و ص: 213
نجوایشان در خصوص گناه و تعدي و مخالفت رسول خدا بود لذا در آیه 10 سوره مجادله نیز میفرماید:
إِنَّمَا النَّجْوي مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ.
مراد از نجوي ظاهرا همان نجواي منافقان و مریض القلبها است و آیه تذکر میدهد که مؤمنان از آن نترسند. گاه نجوي بخود دو یا
صفحه 121 از 272
چند نفریکه زیر گوشی صحبت میکنند گفته میشود چنانکه در آیه 47 سوره اسري میفرماید:
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوي
ص: 214
[سوره النساء ( 4): آیه 115 ] .... ص : 214
اشاره
( وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدي وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً ( 115
ترجمه و شرح .... ص : 214
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند کسانیکه در بند بدست آوردن رضاي الهی نیستند و با پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و
آله و سلم مخالفت میکنند و با آنکه میدانند خرسندي پیغمبر خرسندي خداست او را به خشم میآورند و در بین مسلمانان ایجاد
فتنه و فساد مینمایند این کسان سرنوشت بدي دارند که با گناهانشان مناسب است و این گناه خود کفر و شرکی است که خدا هر
گناه را جز آن براي هر کس که بخواهد میآمرزد ولی از این گناه به هیچ وجه چشمپوشی نخواهد کرد و به پاداشی که براي
پویندگان این راه است به او جزا خواهد داد از آنجا که گناهی که ورزیده نابخشودنی است و این گناه کفر و شرك بخداست و هر
کس که در این راه بیفتد سخت در وادي گمراه پیش رفته و از طریق هدایت دور گشته است.
اینک میفرماید: ص: 215
هر کس که از رسول خدا پس از آشکار شدن حق ببرد و راه نافرمانی بسپارد و از راهی جز راه مؤمنان پیروي کند و از در شقاق و
نفاق درآید و پیرو کافران گردد ما او را به کسیکه دوستی و سرپرستی او را برگزیده و او را مولی و معبود خود قرار داده واگذارش
میکنیم و به دوزخش میافکنیم و در آنجا او را میسوزانیم و آنجا بد جایگاه و گذرگاهی خواهد بود این آیه به یک نکته دقیق
اشاره نموده و آن این است که خدا در صورتی آن مردم منافق را به سوي دوزخ سوق میدهد که خود آنها با حالت لذتبخش آن
را برگزیده و در هر لحظه به اختیار بدان سو رهسپارند و با قضاوت خود و تجدید نظر به آن ادامه میدهند.
(115)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 215
یا رسول آنکس که آید در خلاف ز او رود برشق دیگر ز انحراف
بعد از آنکه شد بر او روشن طریق پس شود خارج ز راه و از رفیق
پیروي یعنی کند از ضعف دین بر رهی جز رسم و راه مؤمنین
ما بگردانیم در دیگر سراش یا ربا چیزیکه آن باشد سزاش
و آن بود کفریکه آن را داشت دوست هست این پاداش هر کو کفر جوست
صفحه 122 از 272
گو بمان با آنچه مطلوب تو بود در جهان مولی و محبوب تو بود
بر جهنم واصلش سازیم کان جایگاه بد بود بر کافران
(115)
ص: 216
شان نزول .... ص : 216
این آیه در باره دزدان و خائنانی نازل گردیده که شرح آن در تفسیر آیه 105 سوره نساء گفته شد. وقتی که ابو طعمه بن الابیرق از
توبه کردن امتناع ورزید و در مکه به مشرکین پیوست آنهم در حالیکه مرتد شده بود چنانکه مجاهد و قتاده و اکثر مفسرین
گفتهاند.
کشف الاسرار نوشته ابو طعمه وقتی به مکه رسید بحجاج بن علاط السلمی وارد شد حجاج مقدم وي را گرامی شمرد اما ابو طعمه
در آنجا نیز مرتکب دزدي شد سر انجام با خواري و زبونی از مکه بیرونش کردند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 216
قوله تعالی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ.
و همچنین به معنی بریان کردن، دخول، سوختن، چشیدن « صلی الرجل النار اي لزمها » صلی یعنی ملازمت چنانکه گفته میشود
عذاب آتش نیز آمده است چنانکه در آیه 11 و 12 سوره انشقاق میفرماید:
فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً وَ یَصْلی سَعِیراً یعنی بزودي و اهلاکا گوید و ص: 217
ملازم آتش مشتعل گردد و همچنین در آیه 3 سوره مسد میفرماید:
سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ یعنی به آتش شعلهدار ملازم میشود.
و از این ماده است:
صال اسم فاعل یعنی ملازم و داخل چنانکه در آیه 163 سوره صافات میفرماید:
إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ.
اصطلاء یعنی گرم شدن با آتش چنانکه در آیه 29 سوره قصص میفرماید:
لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ.
یعنی شاید از آن خبري بیاورم یا تکهاي از آتش که شاید گرم شوید.
ص: 218
[سوره النساء ( 4): آیه 116 ] .... ص : 218
اشاره
صفحه 123 از 272
( إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً ( 116
ترجمه و شرح .... ص : 218
خداوند متعال در این آیه مبارکه کسانی را که در مقام مخالفت و مبارزه با رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم برآمده و مرتد
شده و از دین اسلام خارج گشتهاند تهدید میکند زیرا این گناه بزرگ از نظر اینکه رابطه بندگی را از آفریدگار گسسته قابل عفو
و آمرزش نخواهد بود و سایر گناهان بزرگ از اهل ایمان اگر مشیت الهی تعلق یابد در اثر توبه و یا شفاعت قابل عفو است و هر که
با رسول اکرم مبارزه کند یگانگی آفریدگار را انکار نموده و نور فطرت را در خود خاموش کرده و در آستانه خطر قرار گرفته
است و امید سعادت و نیکبختی در او نخواهد بود چرا چنین است؟ از آنجا که گناهی ورزیده نابخشودنی است این گناه کفر و
شرك به خداست و هر کس در این راه بیفتد سخت در وادي گمراهی پیش رفته و از طریق هدایت دور شده است.
اینک میفرماید:
مسلم بدانید که خداوند کسی را که به او شریکی قائل شود نمیآمرزد زیرا شرك از دلی که به وزن ذرهاي ایمان در آن باشد بر
نخواهد خواست و لکن کمتر از آن را براي هر کس بخواهد و شایسته بیند میآمرزد و هر کس به خدا شرك أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 9، ص: 219
آورد حقا که راه را گم کرده است آنهم گم کردنی که به کلی از خیر و رشد دور افتاده است.
(116)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 219
نیست آمرزنده مشرك را خدا غیر از این بخشد ز خلقان هر خطا
خواهد ار بخشد کسی را او بحال غیر مشرك را که دورستش ضلال
پیش از این گفتیم کز چه ذو المنن شرك را نامرزد از کس بیسخن
(116)
شان نزول .... ص : 219
ضحاك از ابن عباس روایت کرده که پیر مردي نزد پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم آمد و گفت یا رسول اللّه پیري هستم
که به گناه آلودهام تا به حال به خداوند شرك نیاوردهام و تا ایمان دارم بکفر باز نخواهم گشت و جز خدا یار و یاوري انتخاب
نکردهام و در نافرمانی هم دلیري نکردهام و از کردههاي خویش پشیمان و از درگاه خدا عذر و آمرزش میخواهم با این همه وضع
من با خداي من چگونه خواهد بود سپس این آیه نازل شد تفسیر کشف الاسرار نیز این سبب نزول را نقل کرده است اما بیشتر
مفسران معتقدند که این آیه در باره طعمۀ بن ابیرق نازل گردیده است چنانکه تفسیر روض الجنان نیز بر آن معتقد است.
ص: 220
صفحه 124 از 272
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 220
قوله تعالی فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً.
بعد بضم اول یعنی دوري، هلاکت البته معناي اصلی این کلمه همان دوري است. و هلاکت و لعن به سبب دوري از حیات و
رحمت خداست و این فعل اگر از باب کرم یکرم آید به معنی دوري است و اگر از باب علم یعلم آید به معنی هلاکت است و
مصدر آن در صورت دوم بعد بر وزن فرس است چنانکه در آیه 42 سوره توبه و 95 سوره هود میفرماید:
وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّۀُ یعنی لکن راه بر آنها دور شد- أَلا بُعْداً لِمَ دْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ یعنی دوري از رحمت خدا حتمی شد
براي مدین چنانکه هلاك شد ثمود. که کلمه بعد در آیه اول از باب کرم یکرم و در آیه دومی از باب علم یعلم است. و بنظر
راغب این کلمه بیشتر در دوري محسوس استعمال میشود و گاهی هم در معنوي و معقول بکار برده شده چنانکه در آیه 167 سوره
نساء میفرماید:
ضَلُّوا ضَ لالًا بَعِیداً ناگفته نماند استعمالات قرآن اغلب در دوري معقول و معنوي است چنانکه در آیه مورد بحث گذشت ضمنا این
کلمه در بعد زمان و مکان و بعد معقول هر سه آمده است بعد معقول قبلا گفته شد اما بعد مکانی و بعد زمانی مانند آیه 12 سوره
فرقان و 6 سوره معارج که میفرماید:
إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ- إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً میباشد.
ص: 221
[سوره النساء ( 4): آیه 117 ] .... ص : 221
اشاره
( إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً ( 117
ترجمه و شرح .... ص : 221
خداوند متعال در این آیه شریفه اندیشه باطل اهل شرك را که در اثر مبارزه با پیغمبر اکرم با دین مقدس اسلام عناد ورزیدند بیان
کرده و میفرماید:
اینها به قدري کوتاه فکرند که خالق و آفریدگار جهان را رها نموده و در برابر موجوداتی سر تعظیم فرود میآورند که کمترین اثر
مثبتی ندارند بلکه بعضی مواقع مانند شیطان ویرانگر و گمراه کننده نیز میباشند و در حقیقت شیطان را پرستش نموده و از او
نیازهاي خویش را درخواست میکنند که هرگز خیر و نفعی از او برخاسته نیست و خدایان بزرگ را همچون زنان میپندارند و
اغلب بر روي آنان اسم مؤنث میگذارند مانند اللات، الهه مؤنث اللّه، عزي مؤنث اعز منات، نائلۀ و ... همچنانکه فرشتگان را
دختران و شریک خدا میدانستند و در پشت این پیکرهها و مجسمهها شیطان را میخواندند و از او الهام میگرفتند.
اینک میفرماید:
این مردمان مشرك نمیپرستند مگر بتانی بصورت زنان مانند لات، عزي و منات و اساف و نائلۀ یا فرشتگانی که آنها را دختران
صفحه 125 از 272
خدا میخوانند و نیز پرستش و کرنش نمیکنند و نمیخواهند مگر شیطانی سرکش و ویرانگر را که با ذلت و خواري از درگاه
باریتعالی رانده شده است خلاصه ستایش به غیر خداوند اطاعت از شیطان است و عبادت بتها ناشی از وسوسه شیطان میباشد.
(117)
ص: 222
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 222
نی پرستند اهل غفلت در پسند جز زنانی را که غیر فاعلند
ظاهر این باشد که بتها را عیان میتراشیدند بر شکل زنان
هست اشارت نزد معنی سوي نفس مادهگی حتم است چون در خوي نفس
منفعل باشد نه فاعل ز اقتضاء میپرستندش بجان اهل هوا
مشرك حق میپرستند نفس خویش طاعت شیطان کند در دین و کیش
بلکه جز حق هر چه باشد ممکن است بهر هر ممکن تأثر بین است
نیست فاعل بلکه باشد منفعل فاعل اندر ذات باشد مستقل
هم به نپرستند جز دیو مرید بت پرستان که به بت دارند امید
(117)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 222
قوله تعالی إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً.
مرد- آنچه از اقوال اهل لغت بدست میآید این است که مرد به معنی عاري بودن و به معنی مستمر بودن است راغب مینویسد:
، مارد و مرید از شیاطین جن و انس آن است که از خیرات عاري باشد و شجرد دامرد درختی را أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9
ص: 223
گویند که خالی از برگ باشد و رملۀ مرداء خاکی است که چیزي نرویاند و جوان بیریش را امرد گویند که صورتش عاري از مو
است.
صاحب قاموس و اقرب میگویند مرد علی الشی اي مرن و استمر علیه یعنی در آن مستمر و پیوسته شد و بر آن عادت کرد. چنانکه
در آیه 7 سوره صافات و 3 سوره حج میفرماید:
وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ- وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ- مرید و مارد بمعنی عاري از خیر و بیفایده است و اینکه آن را طاغی و
عاصی گفتهاند ظاهرا بدان جهت است که از اطاعت حق عاري و خالی است و در آیه 101 سوره توبه که میفرماید:
وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَۀِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ کلمه مردوا ظاهرا به معنی استمرار است یعنی از اهل مدینه کسانی هستند که بر نفاق عادت
کردهاند.
ص: 224
صفحه 126 از 272
[سوره النساء ( 4): آیه 118 ] .... ص : 224
اشاره
( لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِیباً مَفْرُوضاً ( 118
ترجمه و شرح .... ص : 224
این آیه بیان میکند این همان شیطانی است که خدا او را رانده و لعنت کرده بود و موجود مجردي است که در اثر خودستائی
پروردگار او را رانده است بدینجهت وي بیم داده بود بپاداش این دور شدن گروه معینی از بندگان خدا را بفریبد و از راه راست
گمراهشان سازد و با جاذبهاي بشر را از طریق تمایلات و هوي و هوس بسوي بدبختی و شقاوت بکشاند و آنان را مانند خود براي
همیشه از رحمت پروردگار بیبهره سازد.
اینک میفرماید:
شیطانی که خدا او را از رحمت خویش دور ساخته و لعنت نموده است قسم یاد کرده و گفته است که از قسمتی از بندگان تو سهم
و بهره خود را خواهم گرفت و همه را بگمراهی دچار میکنم مگر بندگان مخلص تو را و هر کس که گمراه شود و بر من مطیع
گردد سهمی من و نصیب مفروض من خواهد شد و با خود به جهنم خواهم برد خلاصه قصد شیطان بر این است که مردم را گمراه
( سازد لذا باید از شیطان و اعمال او دوري نموده و بخدا پناه برد. ( 118
ص: 225
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 225
لعنت حق بهر او باشد مدام همچنین لعن عباد از خاص و عام
گفت شیطان چون ز درگه گشت رد از عبادت من بگیرم بیعدد
بهره مفروض کز بهر نشان گشته بعث النار شرحش در بیان
(118)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 225
قوله تعالی لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ.
لام، مهمله و غیر عاقله چهار قسم است.
1) لام ابتداء و قائده آن دو امر است یکی توکید مضمون جمله است بهمین جهت هر وقت با حرف ان بیاید چون ان هم براي )
تأکید است لذا براي اینکه دو تأکید در پی یکدیگر واقع نشود لام را در ابتداي جمله نمیآورند این لام معناي فعل مضارع را حال
میکند و بر سر مبتداء در میآید چنانکه در آیه 13 سوره حشر میفرماید:
صفحه 127 از 272
لَأَنْتُمْ أَشَ دُّ رَهْبَۀً فِی صُ دُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ و همچنین بر سر خبر ان وارد میشود چنانکه در آیه 38 سوره آل عمران میفرماید: أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 226
إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ و نیز ممکن است بر اسم ان که بعد از خبر آمده درآید چنانکه در آیه 12 سوره لیل میفرماید: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدي
2) زائده که بر سر خبر ان مفتوحه در میآید چنانکه در آیه 20 سوره فرقان میفرماید: إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ و همچنین بر سر )
مفعول جمله داخل میگردد چنانکه در آیه 13 سوره حج میفرماید:
یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ.
3) لام جواب که براي قسم یا لو یا لو لا بکار برده میشود چنانکه در آیه 91 سوره یوسف میفرماید: )
تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَیْنا.
4) لام موطئۀ که آن را مؤذنه هم نامیدهاند و آن لامی است که بر سر ادات شرط براي ایذان داخل میشود زیرا جواب شرط که )
بعد از آن میآید مبنی بر قسم مقدر است چنانکه در آیه 12 سوره حشر میفرماید:
لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُ رُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَ َ ص رُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْ َ ص رُونَ و همچنین لام در آیه 81 سوره
آل عمران که میفرماید:
لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَۀٍ را از این قبیل دانستهاند.
ص: 227
[سوره النساء ( 4): آیه 119 ] .... ص : 227
اشاره
وَ لَأُضِ لَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِ ذِ الشَّیْطانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ
( خُسْراناً مُبِیناً ( 119
ترجمه و شرح .... ص : 227
خداوند متعال در این آیه شریفه دشمنی و تهدید شیطان را در باره افراد بشر یادآوري نموده و به منظور اینکه بشر را زیاده تهدید
نماید تا دشمن درونی خود را شناخته و از آن در حذر باشند در اینصورت هر که از طریق خرد و فطرت خدا داده منحرف گردد و
از دعوت پروردگار تمرد کند و فریفته نیرنگهاي شیطان شود و از او پیروي نموده و او را به سرپرستی برگزیند خود را در آستانه
خطر و هلاکت درآورده که هرگز جبرانپذیر نخواهد بود.
اینک میفرماید:
و قسم یاد کرده که آنها را گمراه میکنم و از عقائد صحیحه و طرق مستقیمه منصرف مینمایم و به آرزوهاي باطل آنها را سرگرم
میسازم تا به وسوسههاي من به آرزوي آمرزش خدا و شفاعت انبیاء و اولیاء و غیر آنها مرتکب گناهان شوند و از فرمان الهی
بیرون روند و آنها بهر کار بد و زشت و زیان ص: 228
بخشی مأمور میکنم و دستور میدهم تا گوش چهارپایان را براي خدایان خودشان قطع کنند یا بشکافند و آنها را بحیره و سائبۀ و
صفحه 128 از 272
نذور بتها قرار دهند و به آنها امر میکنم تا آفرینش پاك خدائی را تغییر دهند یعنی از فطرت سلیم فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها
رو گردان شده و رو کردن به حق را که دین حق و دین صحیح است بگذارند و بدین باطل بگروند یا آنکه به تغییر خلقت حسیۀ
یعنی خواجه کردن مردان یا اخته کردن حیوانات براي تقدیم به اربابان بپردازند و آنها که شیطان را به جاي خدا ولی خود برگزینند
و خدا را گذاشته او را بپرستند و حقا که زیان برده و ضرر آشکاري به خود وارد ساختهاند زیرا چه زیانی بدتر از ترك هدایت
قرآن و پیروي از پیروان شیطان و بزرگتر از تبدیل رضاي رحمان به رضاي شیطان میباشد.
از این آیه استفاده میشود:
حلال کردن چیزهائی که در قرآن نهی شده عمل شیطانی است و همچنین دگرگون کردن خلقت خدا مانند اخته کردن حرام است.
(119)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 228
میکنم گمراهشان از راه دین سازم اندر آرزوهاشان رهین
مینمایم امرشان پس تا برند گوشهاي چارپایان از گزند
مینمایم امرشان پس تا کنند خلقت حق را مبدل در پسند
دارم اعنی بازشان بر آن سنن که بود غیر از رضاي ذو المنن
ز ارتکاب آن فعال بدهمی مسخ گردند از نشان آدمی
و آنکه شیطان را بگیرد دوست او دون حق ماند بخسرانی فرو
یعنی امر او نماید اختیار برخلاف امر و نهی کردگار
میکند حاصل زیانی را که آن هست روشن بل زیان اندر زیان
(119)
ص: 229
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 229
قوله تعالی فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ.
بتک- لغت بتک یبتک بتکا از باب نصر ینصر و بتک یبتک تبکا از باب ضرب یضرب یعنی گرفتن چیزي و کشیدن چیزي همانند
پر مرغ و موي و پشم و بریدن و قطع کردن. بتک و بث و بشک نیز به معناي قطع کردن و بریدن است با این تفاوت که بتک در
باره قطع اعضا و موي و بث به معناي قطع و بریدن ریسمان و هر چیز متصل به چیز دیگر و بشک بمعنی قطع لباس و بریدن آن و
قطع ناقه سریعه استعمال میگردد و بتلۀ و بتکۀ پاره بریده و آنچه از موي و پر مرغ و پشم و همانند آن کشیده شود و جمعش بتک
بر وزن عنب است.
و از این ماده است:
باتک اسم فاعل یعنی بر ان چنانکه گویند: سیف باتک یعنی شمشیر بر ان.
تبتیک یعنی بسیار بریدن و تبتک بر وزن تفعل به معنی بریده شدن و انبتاك یعنی بریده شدن و برکنده گشتن.
صفحه 129 از 272
بیضاوي گفته بتک در آیه مورد بحث به معنی شکافتن و اضافه نمودن که مراد شکافتن گوش بعضی از چهارپایان است که اعراب
گوش آنها را شکافته و ذبح و سوار شدن و بار کردن آنها را تحریم میکردند قاموس قرآن مینویسد:
قول بیضاوي صحیحتر بنظر میرسد بنابراین بهتر است بتک را به شکافتن معنی کنیم نه بریدن.
و از باب تفعیل این ریشه یک فعل مضارع در یک سوره و یک آیه در قرآن مجید آورده شده است.
ص: 230
[سوره النساء ( 4): آیه 120 ] .... ص : 230
اشاره
( یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً ( 120
ترجمه و شرح .... ص : 230
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که وعده شیطان جز مژدههاي بیپایه و نویدهاي فریبنده نیست که انسانی را سرگرم و
بخیالات لذت بخش مغرور کند تا بدین منوال عمر گرانمایه بهدر رود و دوران فرصت به بیخبري سپري گردد پس این یک حالت
گول زدن خاصی است که سبب انحراف طبیعت بشري از ایمان و توحید میشود و آن را به طرف کفر و شرك میکشاند و اگر
این انحراف نباشد فطرت آدمی براه خود پیش میرود و آهنگ و نواي ایمان راهبر و راهنماي وي در این راهپیمایی خواهد بود.
اینک میفرماید:
شیطان به آنان وعدههاي دروغین میدهد و با تهدید به فقر و بینوائی آنها را از انفاق مال در راه خیر باز میدارد و به اباطیل و
اکاذیب و آرزوهاي طولانی دروغین آنها را امیدوار میسازد و حال آنکه شیطان جز فریب و نیرنگ به آنها وعده نمیدهد و به
وعده خود وفا نخواهد کرد.
(120)
ص: 231
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 231
میدهد شیطان به ایشان وعدهها و افکند در آرزوها بر خطا
وعده شیطان نباشد جز غرور و اندر آن نفعی مگر فقد و قصور
(120)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 231
صفحه 130 از 272
قوله تعالی یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ.
منی یمنی- یعنی به آرزو انداخت امنیۀ یعنی آرزو، دروغ، راغب گفته آن صورت حاصله در ذهن از تمنی شی است اما صاحب
قاموس و اقرب آن را به معنی دروغ نوشتهاند و راغب مینویسد: چون دروغ در اغلب تصور چیز بی حقیقت و گفتن آن با زبان
است و صحیح است که از کذب با تمنی تعبیر آورده شود و از بعضی نقل کرده که گفتهاند: ما تغنیت و لا تمنیت منذ اسلمت یعنی
54 سوره حج میفرماید: - از آن وقت که اسلام آوردم نه آواز خواندهام و نه دروغ گفتهام چنانکه در آیه 52
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَ خُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ
عَلِیمٌ حَکِیمٌ- لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَۀً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَۀِ قُلُوبُهُمْ ... وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 232
رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ ...
مراد از امنیۀ در آیه آرزوي خارجی پیغمبر است که همان عملی کردن نقشههاي توحید باشد و این مطلب از مطالعه حالات حضرت
رسول و موسی و غیرهم علیهم السلام روشن و هویداست. و جمع امنیۀ امانی است چنانکه در آیه 78 سوره بقره میفرماید:
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلَّا أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ ظاهرا مراد از امانی اکاذیب است یعنی گروهی از یهود درس
نخواندههااند که قدرت خواندن و تحقیق ندارند و تورات را فقط دروغهائی میدانند که علماءشان میگویند. و همچنین در آیه
123 سوره نساء میفرماید:
لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ.
یعنی کار با آرزوهاي شما و اهل کتاب درست شدنی نیست حکم خدا بطور کلی این است که هرکه کار بدي کند مجازات
میشود.
ص: 233
[سوره النساء ( 4): آیه 121 ] .... ص : 233
اشاره
( أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً ( 121
ترجمه و شرح .... ص : 233
خداوند متعال در این آیه مبارکه سرنوشت نهائی پیروان شیطان را بیان نموده و میفرماید نواي فریبنده شیطان است که هر که به آن
گوش فرا دهد او را به جایگاهی میرساند که از آن گریزي ندارد و این گروه دلباخته که پیرو تمایلات بوده و شیفته آرزوها با
شیطان هم آهنگ گشته و نعمتهاي بیشمار خدا را نادیده گرفته به سوي دوزخ رهسپارند و هرگز از آن رهائی نخواهند یافت.
اینک میفرماید:
این جماعت پیروان شیطان و تارکان قرآن که حق را رها نموده و شیطان را برگزیده و فریب وعدههاي دروغین او را خوردهاند
جایگاهشان جهنم است و هیچ راه فراري ندارند.
صفحه 131 از 272
(121)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 233
آنگروهیکه خورند از وي فریب نیست ایشان را به جز دوزخ نصیب
هم نباشد هیچ ایشان را پناه تا گریزند اندر آن زانجایگاه
(121)
ص: 234
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 234
قوله تعالی وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً.
حیص یعنی عدل، کنار کشیدن چنانکه گفته میشود: حاص عنه حیصا اي عدل و حاد لذا این کلمه معنی و وزنا مانند حید است.
و از این ماده است:
محیص اسم مکان یعنی قرارگاه و محل کنار شدن چنانکه در آیه 21 سوره ابراهیم میفرماید:
سَواءٌ عَلَیْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِیصٍ یعنی بر ما برابر است خواه ناله کنیم یا صبور باشیم ما را قرارگاهی از عذاب نیست و
این کلمه در ضمن آیات قرآن پنج بار بکار برده شده است.
ص: 235
[سوره النساء ( 4): آیه 122 ] .... ص : 235
اشاره
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَ  قا وَ مَنْ أَصْ دَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا
(122)
ترجمه و شرح .... ص : 235
خداوند متعال در این آیه شریفه سر انجام کار افراد با ایمان را که در اثر ایمان به آفریدگار و پیروي از مکتب عالی اسلام مراقب
خود بوده و از تمایلات نفسانی پرهیز داشته و در حد امکان از مسیر خود منحرف نگشته بیان نموده میفرماید: اینها بقرب رحمت و
خشنودي پروردگار نائل میگردند و به باغهاي از بهشت وارد میشوند که نهرها از زیر درختان آن جاري است و براي همیشه در
آن سکونت خواهند نمود سپس اضافه میکند که این وعدهها همانند وعدههاي دروغین شیطان نیست بلکه وعدهاي است حقیقی و
از ناحیه خدا میباشد و هرگز مانند آفریدگار کسی براستی سخن نمیگوید لذا هر چه را که وعده میدهد به آن وفا خواهد کرد
صفحه 132 از 272
زیرا خلف وعده از حاجت و فقر است و ساحت پروردگار منزه از نقص و امکان است.
اینک میفرماید:
و کسانیکه به خدا و رسول او ایمان آوردهاند و کردارهاي شایسته و خالص انجام دادهاند بزودي آنها را در باغهائی از بهشت وارد
میکنیم که نهرها ص: 236
از زیر درختان آن جاري است و بطور ابدي و دائمی در آنجا به درك لذتهاي جاویدان خواهد بود و آنچه خواهند در آن خوان
نعمت خواهند یافت و این را هم بدانید که خدا وعده حق به شما میدهد و کیست که از خدا راستگوتر و درست گفتارتر باشد.
(122)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 236
آنکه مؤمن گشت و اعمالش نکوست فعل نیکش در جزاء راجع به اوست
زودشان بدهیم در جنت مقام جاودان مانند در دار السلام
جویهاي جاري از شیر و عسل علم و اخلاق است و عرفان و عمل
راست باشد وعده حق بیسؤال کیست از حق راستگوتر در مقال
(122)
ص: 237
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 237
قوله تعالی وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا.
قول و قیل به معنی مطلق سخن گفتن و سخن است. اقرب الموارد مینویسد: قول به معنی کلام یا هر لفظی است که زبان آن را
افشاء میکنند تمام باشد یا ناقص قاموس نیز چنین نوشته است ولی مجمع میگوید قول در کلام عرب موضوع است براي حکایت
چنانکه گوئی قال زید- خرج عمرو لکن راغب معتقد است قول و قیل یکی است و قول بر وجوهی بکار برده میشود که اظهر آنها
کلمه یا کلمات مرکب از حروف است که به وسیله تکلم ظاهر شود مفرد باشد یا مرکب. کلمه قول در قرآن بر وجوهی بکار برده
شده که ذیلا به بعضی از آنها اشاره میشود:
1) سخن معمولی و متداول چنانکه در آیه 263 سوره بقره میفرماید: )
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَۀٍ یَتْبَعُها أَذيً یعنی در مقابل سائل و فقیر سخن متعارف و زبان خوش و گذشت بهتر از
صدقهایست که در پی آن اذیت باشد. و نیز در آیه 26 سوره واقعه میفرماید:
إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً.
2) قول خدا یا بوسیله خلق صوت است مانند صدائی که از درخت بر موسی رسید چنانکه در آیه 11 و 12 و 16 و 21 سوره طه )
میفرماید:
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ یا مُوسی إِنِّی أَنَا رَبُّکَ- قالَ أَلْقِها یا مُوسی ... قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ و یا بوسیله فهماندن مطلب و الهام و وحی است
ص: 238
صفحه 133 از 272
چنانکه در آیه 30 سوره بقره میفرماید:
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَۀِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً که شاید بوسیله فهماندن و الهام بوده باشد. و یا اراده باشد که با قول تعبیر آید
چنانکه در آیه 69 سوره انبیاء میفرماید:
قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ.
3) قول نفسی و باطنی چنانکه در آیه 8 سوره مجادله میفرماید: )
وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ در این آیه شریفه به نظر و فکر آنچه در ذهن است قول اطلاق شده.
4) اجابت تکوینی چنانکه در آیه 11 سوره فصلت میفرماید: )
فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ مسلم است که زمین و آسمان فرمان خدا را اجابت کردهاند و آن با قالتا تعبیر
شده است.
5) وعده عذاب چنانکه در آیه 7 سوره یس میفرماید: )
لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلی أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ظاهرا مراد از قول در اینگونه آیات وعده عذاب است.
و از این ماده است:
تقول یعنی گفتن چیزي که حقیقت ندارد چنانکه در آیه 44 سوره حاقۀ میفرماید:
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ.
یعنی اگر از خود دروغی بر ما به بندد از دست راستش میگیریم و رگ قلبش را قطع میکنیم. و اقاویل جمع اقوال و آن هم جمع
قول است و کلمه قیله مصدر است و مثل قول چنانکه در آیه 85 و 88 سوره زخرف میفرماید:
وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَۀِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ... وَ قِیلِهِ یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ ص: 239
قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ
.یعنی علم قیامت و علم گفتار رسول که گفت خدایا این قوم ایمان نمیآورند نزد خداست.
قائل یعنی گوینده چنانکه در آیه 10 سوره یوسف میفرماید:
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ یعنی گوینده از آنها گفت: یوسف را نکشید.
مقول و مقولۀ اسم مفعول یعنی مطلب گفته شده و مقال اسم مکان یعنی جاي گفتار.
ص: 240
[سوره النساء ( 4): آیه 123 ] .... ص : 240
اشاره
( لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیا وَ لا نَصِیراً ( 123
ترجمه و شرح .... ص : 240
خداوند متعال در این آیه شریفه نسبت به گروهی از مرد که در اثر گرویدن به دین اسلام بر پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم
صفحه 134 از 272
منت نهاده و براي خود امتیازي نسبت به سایر افراد مردم قائل میشوند و امتیازي که این گروه از مسلمانان بطور استثناء براي خود
قائل شده بودند مشابه با امتیاز و یاوهگوئی یهود بود که در باره نژاد اسرائیل براي خویش میپنداشتند از جمله آنکه خودشان را
فرزندان شرافتی و دوستداران پروردگار میدانستند و یا گمان میکردند که پروردگار آنان را عقوبت نخواهد کرد مگر اندك
زمانی که نیاکان آنان گوساله پرستش نمودند و میگفتند نژاد سامی هرگز بر نژاد اسرائیل حقی نخواهد یافت بلکه احترام عرض و
مال در باره افراد یهود است نسبت به یکدیگر سرزنش نموده و بیان میکند که این خیالهاي بیپایه از غرور و رذیله خودستائی
است و در برابر احکام الهی هرگز تفاوت میان این افراد نخواهد بود و میزان ثواب و عقاب بسته به آرزوهاي واهی نیست بلکه اصل
استوار و سنت تغییر ناپذیري است که هیچ ص: 241
جانبداري و ملاحظه در آن راه ندارد قانونی است که در برابر آن مسلمان و اهل کتاب با یکدیگر برابر است و سنتی است که بر این
دسته و آن دسته به صورت متساوي جاري میشود و در مقابل آرزوهاي این و آن توقف نمیکند بلکه هر کس کار بد کند کیفر
آن را میبیند و هرکه به نیکی گراید بپاداش آن میرسد و هیچ ملاحظه و پروایی در کار نیست.
اینک میفرماید:
کار ثواب و عقاب روز قیامت و فضیلت و برتري نه به آرزوهاي شما مسلمانان و نه به آرزوهاي اهل کتاب است بلکه ثواب و عقاب
هر کس منوط به عمل اوست و هر کس عمل بدي بجا آورد برابر عملش کیفر و جزا داده خواهد شد و به غیر خدا ولی و یاوري
که متولی امر او شود و یا از او دفاع کند نخواهد یافت.
(123)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 241
بر نیاید کار در نظم و حساب ز آرزوهاي شما و اهل کتاب
نیست یعنی محض قول اندر مثل کار بر صدق است و اخلاق و عمل
هر که کاري بد کند یابد جزا گل نروید چونکه کشتی گندها
هم نیابد دوستداري بهر خود دون حق یا ناصري گاه مدد
(123)
ص: 242
شان نزول .... ص : 242
به گفته مسروق مسلمین و اهل کتاب با یکدیگر فخرفروشی میکردند مسلمین میگفتند ما بیشتر هدایت یافتهایم و اهل کتاب
میگفتند هدایت ما از شما بیشتر است سپس این آیه نازل شد.
طبري نیز این سبب نزول را از مسروق و قتاده و ضحاك و سدي و ابو صالح نقل کرده است و همچنین ابن ابی حاتم در تفسیر خود
از ابن عباس نقل کرده که یهود و نصاري میگفتند غیر از ما کسی به بهشت وارد نخواهد شد و قریش هم میگفتند ما بعد از
مرگ مبعوث نخواهیم شد سپس این آیه نازل گردید.
صفحه 135 از 272
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 242
قوله تعالی لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ.
لیس فعل جامد است و روي همین اصل گروهی آن را حرف میدانند و معناي آن نفی مضمون جمله و نفی مضمون غیر جمله به
قرینه است. جماعتی گویند لفظ لیس براي نفی حال و جز آن میباشد ابن حاجب این قول را به وسیله آیه 8 سوره هود که
میفرماید:
أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ تقویت کرده و اظهار نظر نموده ص: 243
است که لیس نفی براي آینده است.
ابن مالک معتقد است: لیس براي نفی عام است چه ماضی باشد چه مضارع و مراد جنس نفی میباشد و کلمه لیس را در آیه 6
سوره غاشیۀ که میفرماید:
لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِیعٍ را نیز از این نوع میداند.
ص: 244
[سوره النساء ( 4): آیه 124 ] .... ص : 244
اشاره
( وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً ( 124
ترجمه و شرح .... ص : 244
خداوند متعال در این آیه مبارکه به اهل ایمان و تقوي مژده میدهد به اینکه سعادت بشر بر دو رکن استوار است.
1) اعمال صالحه و خوي پسندیده. )
2) ایمان به یگانگی پروردگار و تصدیق به ارکان دین اسلام و نتیجه این دو رکن آن است که انقیاد و ایمان قلبی را باید به معرض )
آزمایش درآورده و جامه عمل بپوشانید و گر نه اندیشهئی است بظهور نرسیده و قوهئی است که رشد و نما نکرده و به فعلیت
نرسیده است بلکه تقصیر در اداء وظیفه کفر عملی است.
عمل خیر هنگامی شایسته است که صلاح فرد و اجتماع در آن منظور بوده و براي خشنودي پروردگار انجام یابد تا اینکه به ساحت
او ارتباط یافته و نیروي حیات همیشگی در آن دمیده تا ابد رشد و نما کند و در قیامت بصورت نعمت جاوید در آید ضمنا خداوند
متعال بر حسب این آیه حقی به عهده خود براي نیکان مقرر فرموده که هرگز از اجراي آن دریغ نخواهد کرد.
اینک میفرماید: ص: 245
و کسیکه چیزي از اعمال صالح را انجام دهد خواه مرد باشد یا زن و بهر نژاد که باشد در صورتی که مؤمن به خدا و رسولش باشد
یعنی ایمان او خالص باشد چنین مردمی داخل بهشت موعود خواهند شد و به اندازه نقیري و بقدر تکمه ریزي که در پشت هسته
خرماست به احدي ستم نخواهد شد یعنی نه از ثواب کسی کاسته میشود و نه بر عقاب کسی بیش از استحقاقش اضافه میشود.
صفحه 136 از 272
(124)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 245
و آنکه کرد اعمال نیک از مرد و زن و ان بود مؤمن در افعال حسن
شرط ایمان است یعنی در عمل بی ز ایمان شد عملها بی محل
پس خود ایشانند داخل در جنان بیستم کز فعلشان بینی زیان
یعنی از پاداش اعمال نکو کم شود چیزي از ایشان یک تسو
آنچه اندر کیسه کردي از درم هست باقی زان نیاید هیچ کم
خاصه گر حقت دهد چیزي به مزد پس سپاري نزد او از بیم دزد
وقت حاجت ز او چو خواهی باز پس خیره گردي کاین همان مال است و بس
زان که بینی آنچه بودت دسترنج هر یکی را میدهد صد باغ و گنج
تا چه جاي آنکه چیزي کم شود بر تو ظلمی در جزا واستم شود
(124)
ص: 246
شان نزول .... ص : 246
نمونه بینات مینویسد: اهل کتاب به مسلمین میگفتند هدایت ما با شما مساوي و برابر است سپس این آیه نازل گردید چنانکه قتاده
و ضحاك و ابو صالح گفتهاند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 246
قوله تعالی مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی
ذکر بر وزن فرس یعنی نر مقابل ماده چنانکه در آیه 13 سوره حجرات میفرماید:
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ و جمعش ذکور و ذکران
است چنانکه در آیه 45 سوره شوري میفرماید:
یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقِیماً.
یعنی به آنکه بخواهد دختران و به آنکه بخواهد پسران میدهد یا میان پسران و دختران را جمع میکند و از هر دو میدهد و آنکه
بخواهد نازا میکند نه ص: 247
میزاید و نه براي او فرزندي زائیده میشود.
انث: انثی یعنی ماده مقابل نر خواه انسان باشد یا غیر آن چنانکه در آیه 97 سوره نحل میفرماید:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی و جمعش اناث بکسر الف است چنانکه در آیه 117 سوره نساء میفرماید:
صفحه 137 از 272
إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً.
یعنی نمیخوانند جز خدا مگر مادههائی و نمیخوانند مگر شیطان بیفایده را.
ص: 248
[سوره النساء ( 4): آیه 125 ] .... ص : 248
اشاره
( وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا ( 125
ترجمه و شرح .... ص : 248
اکنون خداوند متعال در صدد معرفی کسانی است که سزاوار آن وعدهاي هستند که در آیه پیش بیان فرمودند. از جمله دانشمندان
مکتب توحید و پیشوایان کاروان یکتاپرستی ابراهیم خلیل است که در اثر کمال خلوص به مقام خلت نائل گشته پروردگار او را
خلیل نام نهاد و خلعت خلت را بر قامت رساي وي پوشانید البته دوست گرفتن خدا به آن صورتی که میان افراد بشر وجود دارد
نیست بلکه این دوستی اثري است که بر صداقت و پاکی بار میشود و نزدیکی و خرسندي الهی از آن برمیخیزد ضمنا آیه به
صورت استفهام بیان گردیده ولی منظور از آن گرفتن اقرار از شنونده نسبت به این واقعیت است.
اینک میفرماید:
کیست که دینش بهتر از دین کسی باشد که روي خویش به خداي یکتا تسلیم کند و دل را براي او خالص گرداند و با این ایمان و
اسلام کامل محسن باشد یعنی در کردار نیکی پیشه کند و به خلق خداي نیکوئی نماید و نیز از ملت ابراهیم أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 9، ص: 249
پیروي کنند زیرا خدا ابراهیم را به دوستی خدا انتخاب کرد یعنی دوستی که در محبتش خللی راه نیافته دوست دوستان خدا و
دشمن دشمنان او بود و خدا هم او را یاري فرمود و از نار نمرودیان و هر گزند دیگري در امانش داشت.
(125)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 249
کیست نیکوتر ز روي دین و داد زان که بر امر خدا گردن نهاد
نفس خود را کرد خالص بهر او این بود وجه من اسلم وجهه
محسن است آنکس که در توحید حق شد بري از غیر او از ما خلق
پیروي بر کیس ابراهیم کرد جسم و جان در راه او تسلیم کرد
زان گرفت او را خدا بر خود خلیل دوست یعنی اندر افعال جمیل
تن بر آتش داد جان بر جان نواز مال و هم فرزند قربان کرد باز
صفحه 138 از 272
چونکه بستندش عدو بر منجنیق امتحان را تا شود ز آتش حریق
جبرئیلش گفت وقت التجاست حاجت خویش ار کنی ظاهر بجاست
گفت نبود جز بحقم حاجتی داند او خود ورکه دارم نیتی
هست شرط دوستی کز غیر یار چشم پوشی گر بسوزندت بنار
گشت ز آنرو حق بهر کارش کفیل کرد آتش را گلستان بر خلیل
(125)
ص: 250
شان نزول .... ص : 250
یکی از مفسرین عامه چنین گفته: برخی از مفسرین معتقدند که این آیه در باره ابو بکر بن ابی قحافه نازل گردیده است. میبدي نیز
در تفسیر کشف الاسرار این سبب نزول را نقل کرده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 250
قوله تعالی وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا.
خلۀ بضم اول یعنی مودت، دوستی و بقول مرحوم طبرسی یعنی مودت خالص چنانکه در آیه 254 سوره بقره و 31 سوره ابراهیم
میفرماید:
یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّۀٌ وَ لا شَ فاعَۀٌ یعنی روز که در آن خرید و فروش، دوستی و شفاعت نیست یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خِلالٌ کلمه خلال
در این آیه مبارکه مصدر باب مفاعله و به معنی دوست است.
خلیل یعنی دوست چنانکه در آیه 25 سوره فرقان میفرماید:
یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا و جمع خلیل اخلاء است چنانکه در آیه 67 سوره زخرف میفرماید:
الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ.
یعنی دوستان در آن روز بعضی به بعضی دشمناند مگر پرهیزگاران.
ص: 251
[سوره النساء ( 4): آیه 126 ] .... ص : 251
اشاره
( وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطاً ( 126
ترجمه و شرح .... ص : 251
صفحه 139 از 272
خداوند متعال در این آیه مبارکه به مالکیت مطلقه خویش و احاطهاش به همه اشیاء اشاره نموده و بیان میکند آنچه از کرات
بیکران آسمان و پدیدهها که زمین را فرا گرفته همه و همه آفریده پروردگارند لذا سعادتی براي بشر جز معرفت و ستایش
پروردگار نیست و جز از او درخواستی حاجتی روا نخواهد بود زیرا او به همه چیز احاطه دارد و اگر ابراهیم را دوست خود قرار داد
نه به جهت نیاز به او بود بلکه بخاطر سجایا و صفات فوق العاده و برجسته ابراهیم بود.
اینک میفرماید:
و بدانید آنچه در آسمانها و زمین است از آن خدا است و او قادر بر جزاي خوب و بد جهانیان است زیرا همه موجودات ملک
اوست و احدي از ملکوت او بیرون نیست و خداست که از حیث علم و قدرت و تدبیر و خلقت بهر چیزي احاطه دارد خلاصه
قدرت مطلق دست خداوند متعال میباشد و هیچ چیز بر او پوشیده نیست.
(126)
ص: 252
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 252
هست از حق آنچه در ارض و سماست کو بهر چیزي محیط از ما سواست
نیست محتاج او به افعال عباد تا کس آرد سرکشی یا انقیاد
(126)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 252
قوله تعالی وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطاً.
حوط- یعنی فرا گرفتن ولی بنظر صاحب قاموس حوط، حیطه، حیاطه یعنی حفظ، صیانت، و مراقب است راغب میگوید حائط
دیواري است که مکان مخصوص را فرا گیرد و احاطه در اجسام بکار برده میشود چنانکه میگویند: فلان چیز را احاطه کردم و در
معنی حفظ نیز استعمال شده است چنانکه میفرماید:
إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ یعنی خدا حافظ و نگهدارنده هر چیز است و به معنی علم نیز میآید چنانکه میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ- وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً لکن معنی اصلی این ماده همان فرا گرفتن و احاطه است زیرا آن با
علم و نگهداري و مراقبت و بلائی که شخص را فرا میگیرد سازگار است چنانکه در آیه ص:
253
81 سوره بقره میفرماید:
بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَۀً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ.
یعنی بلی هر که بدي را کسب کند و گناهش او را فرا گیرد آنها یاران آتشند.
و از این ماده است:
محیط این کلمه از اسماء الحسناي الهی است یعنی احاطه کننده و فرا گیرنده چنانکه در آیه 92 سوره هود میفرماید:
إِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ در خاتمه باید دانست که افعال و مشتقات این ماده در قرآن مجید همه از باب افعال بکار برده شده و
صفحه 140 از 272
کلمه محیط مجموعا یازده بار آمده است هشت بار در باره خدا دو بار در خصوص جهنم و یکدفعه در مورد عذاب.
ص: 254
توضیحات .... ص : 254
قوله تعالی إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ.
براي اصلاح و داوري میان افراد چه اعضاء خانواده و چه اعضاء جامعه باید داور بکوشد که به حق میان مردم داوري کند و طبق
آنچه خداوند مقرر داشته قضاوت نماید و مبادا تحت تأثیر صحنهسازیهاي خائنان قرار بگیرد و بجاي اینکه یار مظلوم و خصم
ستمگر باشد خصم مظلوم و یار ستمگر واقع شود و اگر چنین روي داد از خداوند پوزش طلبد و در قضاوت و داوري خود تجدید
نظر کند.
نوشتهاند: در یکی از جنگها شخصی زره یکی از انصار را به سرقت برد مردم بوي ظنین شدند سارق از ترس اینکه مبادا رسوا شود
زره را به خانه یکنفر یهودي انداخت و از قبیله خود خواست که نزد پیغمبر روند و گواهی دهند که وي بیگناه است به دلیل اینکه
زره را در خانه یهودي دیدهاند رسول خدا میخواست که به ظاهر قضیه و شهادت شهود حکم دهد که آیه فوق نازل گردید و پرده
از روي واقعیت امر برداشت و پیامبر را از دفاع براي چنین فرد خیانتکار بازداشت.
یکی از مفسرین مینویسد:
این یکی از اسرار بین حبیب و محبوب بود که کسی بر آن اطلاع نداشت نه اینکه العیاذ باللّه پیغمبر اکرم خطائی نموده و خداوند او
را متنبه ساخته است لکن مناسب بود پیغمبر اکرم از خداوند متعال در انظار مردم طلب مغفرت کند تا مردم هم تاسی نموده و در
مقام خطا و لغزش استغفار کنند و استنکاف و استکبار ننمایند با آنکه طلب مغفرت از خداوند ملازم با گناه نیست زیرا که بنده هر
قدر در مقام عبودیت حاضر باشد باز حق ربوبیت زیادتر از آن است و محتاج بگذشت ص:
255
الهی است و خطورات قلبیۀ هم تحت اختیار نیست و از روایات هم استفاده میشود که مساعدت پیغمبر با آنها صرف عزم بود و به
نظر بعضی از مفسرین واقع عزم هم نبوده بلکه مصلحت در اظهار عزم بوده و اللّه اعلم.
ضمنا از جمله لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ سه موضوع استفاده میشود:
1) باید قرآن تا قیامت بر بشر حکمفرما باشد. )
2) از کلمه الناس استفاده میشود قرآن بر عموم بشر حکمفرما است نه فقط بر مسلمین. )
3) از جمله بما اراك استظهار میگردد آنچه پیامبر اسلام فرموده وحی و راي خداوند سبحان است نه از طرف خود قوله تعالی وَ لا )
تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ
.آري کسانیکه به دیگران خیانت میکنند در حقیقت به خود خیانت کردهاند چرا که در این دنیا به هر کس خیانت ورزند و آنکس
خیانت را مستقیم یا غیر مستقیم بوي باز خواهد گرداند ولی در آخرت که پردهها کنار میرود جایی براي صحنهسازي وجود ندارد.
در این آیه مبارکه از معصیت تعبیر به خیانت شده چنانکه غالبا از آن تعبیر به ظلم میشود زیرا واقعا معصیت ظلم به نفس و خیانت
به امانت الهی است که جوهر عقلانی باشد چون روح را کدر و تیره مینماید و مانع از ترقی و نیل آن به مدارج عالیه است و
خداوند دوست ندارد کسی را که بسیار خیانت کار است و اصرار به معصیت دارد و خیانت به نفس مانند ظلم به آن اشد انواع
خیانت و ظلم است و قبح آن اظهر از خیانت و ظلم به غیر است.
تفسیر ابو الفتوح در ذیل این آیه مینویسد:
صفحه 141 از 272
یعنی مجادله و خصومت از طرف آنها مکن که دفاع کنی و جلوگیري کنی از اتهام آنها و جمله یختانون دو جور معنی شده است:
ص: 256
1) چون معصیت کردهاند و میدانند که نتیجه بد دارد پس بخود خیانت کردهاند. )
2) سوء رفتار با همکیش که به منزله یک روح و یک جان هستند مثل خیانت بخود است. )
فخر رازي در ذیل جمله خوانا اثیما مینویسد مفسرین گفتهاند با اینکه آن شخص فقط در یک نوبت دزدي کرد و به دیگري تهمت
زد چرا خوانا اثیما گفته شده است که به معنی زیاد خیانت پیشه و زیاد گناهکار است؟ جواب دادهاند چون معلوم بود که در خوي
او گناه و خیانت است و دست بردار از آن نیست و دلیلش هم این است وقتی این آیه نازل شد او به مکه فرار کرد و مرتد شد و به
خانه کسی براي دزدي نقب کند و نقب بر او افتاد و در آن زیر مرد.
قوله تعالی یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ
.در این آیه شریفه اشاره دیگر به قضیه سابقه و طعن دیگري است بر منافقان که از خدا حیا نمیکردند و ترس نداشتند ولی از بنده
خدا حیا میکردند و میترسیدند در صورتی که خداوند اولی و احق است که از او حیا کنند و بترسند زیرا عظمت و قدرت وي
مافوق هر عظمت و قدرتی است و همه جا حاضر است و از خلق جدائی ندارد بلکه با آنها معیت دارد که با یکدیگر مجتمع
میشوند و تدبیر و تزویر مینمایند که فردا چه بگویند و چه بکنند و چگونه مردم را متهم نمایند در حالیکه خداوند بر تمام اعضاء
وجود و اعمال آنها احاطه دارد و هیچ امري بر او پوشیده و مخفی نخواهد ماند این خود یکی از اخبار غیبی و معجزات قرآن مجید
است که از مجالس و محافل پنهانی آنان خبر میدهد و معنی احاطه در جمله: وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً
نه مثل احاطه ظرف به مظروف است یا احاطه عرش و کرسی به جمیع سماوات و ارض باشد یا جسمی به جسمی زیرا این أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 257
نحوه احاطه فقط تماس سطح معقر محیط است به سطح محدب محاط بلکه احاطه قیمومیت و قدرت و علم است به جمیع ممکنات
از ذرة تا ذرة از مجردات تا مادیات از بسائط تا مرکبات که به قدر خردلی از علم و قدرت و قیمومیت او خارج نیست و احاطه از
صفات ذات است چون ذات مقدس حق صرف الوجود است و غیر متناهی و محدود به حدي نیست بلکه به جمیع موجودات احاطه
دارد و به افعال و اعمال و اقوال آنها ازلا و ابدا در ازل میداند آنچه در ابد واقع میشود و در ابد میداند آنچه در ازل واقع شده نه
ابتدائی براي ازلیت آن بوده و نه انتهائی براي ابدیت آن هست اول بلا اول است و آخر بلا آخر.
قوله تعالی هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا
.مورد خطاب در این آیه شریفه خویشاوندان شخص سارق و خائن میباشد که آنان از وي دفاع میکردند و چنین وانمود میکردند
که او خیانتی نکرده است خداوند متعال در این آیه به مدافعین آن خیانتکار میفرماید: بر فرض که این دفاع دنیوي شما براي
اینگونه افراد اثر و نتیجه موقتی داشته باشد که نخواهد داشت اما در روز قیامت چه کسی به فریاد آنها خواهد رسید و و کیل مدافع
ایشان خواهد شد. شخص عاقل باید از کسی طرفداري و حمایت کند که بتواند تا آخر از او نگهداري نماید تا آنکه چند روزي از
او دفاع کند و بالاخره هم خودش و هم او رسوا گردد مانند قوم بشیر که به روایت مرحوم قمی خواستند از او و برادرانش حمایت
کنند این آیه و آیه قبل نازل شد تا منصرف شدند و اگر هم منصرف نمیشدند و از او دفاع میکردند در روز قیامت نمیتوانستند
جلو عذاب الهی را بگیرند و در مقابل خداوند حجتی براي آنان اقامه نمایند. فخر رازي در ذیل آیه مینویسد: که عبد اللّه مسعود
آیه مورد بحث را چنین قرائت نموده است: جادلتم عنه یعنی بر فرض شما از طعمه دفاع کردید آیا در عالم دیگر که او بسزاي
عملش گرفتار شد چه کسی از او دفاع خواهد کرد. ص: 258
قوله تعالی وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ
صفحه 142 از 272
.فاعل معاصی چه مرتکب قبایح عقلیه باشد و چه محرمات شرعیه بر سه قسم است: اول آنکه پس از ارتکاب پشیمان گشته و از خدا
طلب مغفرت نماید در اینصورت خدا او را میبخشد و مورد الطاف و مشمول رحمت خود قرار میدهد چنانکه میفرماید:
دوم آنکه مرتکب معصیت شود ولی نادم نگردد این عمل « التائب من الذنب کمن لا ذنب له » - فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَ ناتٍ
کسب و تجارت اوست که جز خسران و زیان بر او چیزي ندارد زیرا هم در دنیا نکباتش متوجه او میگردد و هم در آخرت به
عذابش دچار میشود چنانکه میفرماید:
وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ
سوم آنکه مرتکب معصیت شود و نسبت آن را به دیگري بدهد که هم عقوبت معصیت را دارد و هم به دیگري بهتان زده که
چندین عقوبت دارد: ظلم به غیر و اذیت به او و توهین و افتراء و هتک احترام و مفتضح کردن وي و کذب و غیبت و امثال اینها که
مفاد جمله وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَۀً أَوْ إِثْماً
میباشد خطیئه معاصی است که از روي جهالت و حماقت سر میزند اما اثم معاصی است که شخص از روي علم و عمد بر آن
مرتکب میشود.
فخر رازي در ذیل جمله وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَۀً أَوْ إِثْماً
چند معنی ذکر کرده است.
1) خطیئۀ یعنی گناه صغیره- اثم یعنی گناه کبیره. )
2) خطیئه گناهی است نفسانی و عمل خود شخص نسبت به خودش ولی اثم عمل اجتماعی است و سوء رفتار با دیگران مانند )
خوردن مال مردم و امثال آن.
3) خطیئه گناهی است که به عمد و سهو گناه باشد اما اثم آن است که به ص: 259 )
عمد گناه باشد نه به سهو.
اول بظالمان اثر ظلم میرسد پیش از هدف همیشه کمان ناله میکند
قوله تعالی وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَۀٌ مِنْهُمْ
.منظور از فضل و رحمت خدا که نصیب پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم گشته این است که حکم آن بهتان را به وسیله وحی
به آن بزرگوار تعلیم داد و معناي اینکه طایفهاي از آنان میخواستند پیامبر خدا را گمراه کنند این است که آمدند و مطالبی را
برخلاف واقعیت به عرض آنحضرت رساندند تا امر داوري را بر آن بزرگوار مشتبه سازند اما چون کیفر هر عمل زشتی دامنگیر
صاحبش میگردد چنانکه میفرماید:
وَ ما یُضِ لُّونَ إِلَّا أَنْفُسَ هُمْ لذا خداوند ناصر و نگهدار تو میباشد و آنها نمیتوانند کوچکترین ضرري به تو برسانند زیرا وَ عَلَّمَکَ ما
لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ
.بعضی از مفسرین در ذیل جمله لَهَمَّتْ طائِفَۀٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوكَ
نوشتهاند: مراد یک دسته از مشرکین هستند که آمدند گفتند ما به تو ایمان میآوریم مشروط بر اینکه بتهاي ما را متعرض نشوي.
برخی از مفسرین گفتهاند مراد بعضی از منافقین بودند که قصد قتل آنحضرت را کرده بودند وعدهاي معتقدند که مراد کسانی
بودند که طرفداري از خائن کردند و میخواستند او را تبرئه کنند و به گردن دیگري بار کنند لکن برخی از مفسرین میگویند اینها
علاوه بر اینکه تفسیر به رأي است و اعتبار ندارد برخلاف ظاهر آیه هم هست زیرا قضیه شرطیۀ است یعنی اگر تفضل الهی نسبت به
تو نبود هر آینه همچو قصدي را داشتند و چون تفضل الهی با تو بود آنها هم قصدي نداشتند یعنی چون دیدند که خداوند آنها را
رسوا میکند و پیغمبر خود را نصرت و ظفر میبخشد همچو قصدي را نکردند و نداشتند. ص:
صفحه 143 از 272
260
ضمنا آیه مبارکه دلالت دارد بر اینکه بزهکار به زیان خود اقدام میکند و زیان و وبال آن بخودش برمیگردد و همچنین هر کس
کسی را به راه ناصواب دعوت کند مضل است و علاوه بر گمراهی طرف خود نیز به گمراهی دچار است و همچنین دعوت
بضلالت هم اضلال نامیده میشود.
قوله تعالی لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ.
نجوي و رازگوئی و پیگوشی صحبت کردن مردم غالبا بیثمر بلکه مضر است و اسباب بدگمانی و تزلزل و دلسردي دوستان
میشود و خلاف صفا و مروت و مودت است و این عمل بالذات خیري در آن نیست مگر امر راجحی موجب شود که نجوي به
واسطه وسائل صدقه دادن به مستحق است یا وادار نمودن مردم است بکاریکه حسن عقلی یا شرعی داشته باشد یا رفع کدورت بین
برادران دینی و ایجاد مودت میان آنهاست و به عبارت دیگر یا ایصال نفع مادي است به برادران دینی یا ایصال نفع معنوي یا دفع
ضرر است از آنها و کسیکه چنین نجوائی نماید نه به قصد ریا و سمعه و سایر اغراض دنیوي بلکه براي رضاي خدا خداوند در
آخرت به او اجر عظیم عنایت خواهد فرمود به عبارت دیگر این آیه از سوئی در ارتباط با خیانت پیشگانی است که با بند و بستهاي
زمانی با یکدیگر زیرگوشی گفتگو میکردند تا به خیال خودشان کسی از مکر و حیله و صحنهسازي آنان با اطلاع نشود اما قرآن
به آنان هشدار میدهد که آنان خیري از این نجواهاي خود نخواهند دید و از سوي دیگر در ارتباط با موضوع اساسی این سوره که
داوري و ایجاد صلح میان خانواده و جامعه است به داوران و اصلاح کنندگان میآموزد که سخن پنهانی و در گوشی براي اصلاح
میان افراد و یا واداشتن آنها به کار نیک و یا تشویق به کمک و بخشش بسیار سودمند و نگاهدار آبروي افراد است و در صورتی
که براي رضاي خدا باشد پاداش بزرگی از سوي خداوند خواهند داشت و نیز در رابطه با موضوع اساسی دیگر این سوره یعنی
تقوي افراد با ایمان باید در ص: 261
نجواها و سخنان پنهانی خود تقوي را رعایت کنند که مبادا بر خلاف رضاي خدا و در جهت گناه و ستم و نافرمانی پیامبر گام نهند
بلکه تنها براي رضاي خدا و بر و تقوي نجوا و رازگوئی با یکدیگر بپردازند.
قوله تعالی وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدي اکثر کتب تفسیري اهل سنت این آیه مبارکه را دلیل بر حجیت اجماع
مسلمین بر شمردهاند مبنی بر اینکه متابعت از راه و روش مؤمنان بر طبق این آیه واجب است اما مرحوم طبرسی راه و روش مؤمنان
واقعی را لازم الاتباع میداند و این راه و روش باید کاشف از رأي معصوم باشد و کسانی که قطعا مؤمنان واقعی هستند عبارتند از
ائمه اطهار علیهم السلام ضمنا این آیه شریفه هشدار است به کسانی که در قضا و داوریها آنگاه که در جهت منافعشان داوري
نمیشود و یا پرده از صحنه سازیهاشان کنار میرود و راه هدایت و حقیقت در برابرشان آشکار میگردد یا پیامبر و یا داور به
مخالفت برمیخیزند و به جاي معذرت راه تفرقه و شرك و عناد را در پیش میگیرند لذا خداوند آنها را در کوره راهی که دلخواه
آنهاست رها میسازد تا در جهنم که بد جایگاهی است فرو افتند و سزاي عناد و کفر و شک خود برسند.
ضمنا آیه به این نکته دقیق اشاره نموده که پروردگار در صورتی آن مردم منافق را به سوي دوزخ سوق میدهد که خود آنها با
حالت لذتبخش آن را برگزیده و در هر لحظه به اختیار بدان سو رهسپارند و با قضاوت خود و تجدید نظر به آن ادامه میدهند.
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ.
هر که راهی مخالف راه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را برگزیند و در طریقی جز طریق مؤمنان گام بردارد پی سیر طریق
دیگر که همان طریق شرك و گمراهی است رفته در این هنگام خدا آنچه راوي از پیمودن این راه چشم أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 9، ص: 262
داشته براي وي محقق میسازد اکنون که آهنگ کفر نموده بگذارد کفر براي وي باشد و به پاداشی که براي پویندگان این راه
صفحه 144 از 272
است برسد از آنجا که گناهی ورزیده نابخشودنی است این کفر و شرك به خداست و هر کس در این راه بیفتد در وادي گمراهی
پیش رفته و از طریق هدایت دور شده است اکنون که سخن از شرك آوردن به خداست کمی در ماهیت و ظاهر این شرك
همانگونه که در زمان فرود آمدن قرآن وجود داشته میپردازد ولی باید دانست که گر چه ظواهر و مظاهر شرك از سرزمینی بسر
زمین دیگر و از زمانی تا زمان دیگري تفاوت پیدا میکند ولی ماهیت آن یکی است و از پشت همه این مظاهر دیده میشود.
اعراب خدایان بزرگ خود لات و عزي و مناة را همچون زنان می پنداشتند همانگونه که فرشتگان را دختران خدا و شریک وي
قرار میدادند إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً این از لحاظ شکل ظاهري است و در پشت سر اشکال ظاهري آن بود که شیطان را
میخواندند و میپرستیدند و از او وحی و الهام میگرفتند و این گمراهی را به مدد او نگاه میداشتند این همان شیطان است که
خدا او را رانده و لعنت کرده بود و وي بیم داده بود که بپاداش این دور شدن گروه معینی از بندگان خدا را بفریبد وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ
مِنْ عِبادِكَ نَصِ یباً مَفْرُوضاً سپس سیاق کلام را به بیان پارهاي از اشکال گمراه کردن که شیطان مردم را به آن واداشته میپردازد
یکی آن بوده است که اعراب گوش پارهیی از چهارپایان را میبریدند یا میشکافتند تا خوردن و سوار شدن آنها پس از این عمل
حرام باشد وَ لَأُضِ لَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ و این حرمتی است که از فرمان خدائی که سر چشمه نمیگیرد بلکه
افسانهها و اساطیر به ناروا سبب این حرمت میشده است و دیگر آنکه با بریدن بعضی از قسمتهاي بدن یا تغییر شکل دادن آن در
آفریدههاي خدا از انسان و دیگر جانوران تغییر میدادند مانند اخته کردن غلامان و خال کوفتن و نشانه گذاشتن به پوست و أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 263
تغییرات دیگري که اسلام آنها را حرام کرده است پس این یک حالت گول زدن خاصی است که سبب انحراف طبیعت بشري از
ایمان و توحید میشود و آن را بطرف کفر و شرك میکشاند وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً و اگر این
انحراف نباشد فطرت آدمی به راه خود پیش میرود و آهنگ و نواي ایمان راهبر و راهنماي وي در این راهپیمایی خواهد بود لذا
نواي فریبنده شیطان است که هر که گوش به آن فرا دارد میفریبد و به جایگاهی میکشاند که از آن گریزي ندارد.
أُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا یَجِدُونَ عَنْها مَحِیصاً ولی نداي ایمان و چراغ فروزنده آن مؤمنان را به آنجا میبرد که پروردگارشان وعده
داده است وَ مَنْ أَصْ دَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا راستی مطلقی که اینجا در وعده خدائی به آن اشاره میشود مقابل مکر فریبنده و آرزوهایی
دروغین است که در وعده شیطان وجود دارد و چه بسیار اختلاف است میان آنکه به خدا اعتماد کند و آنکه بر شیطان تکیه داشته
باشد. وعده خدا صفت فعل و ظهور آن در آینده است بدین نظر ثابت و حتم خواهد بود کلمه قیل نیز مانند قول به معناي سخن
است و عبارت از اراده پروردگار و ظهور خواسته اوست که آنچه را وعده فرماید از فضل بینهایت اوست و هرگز مانند آفریدگار
توانا کسی براستی سخن نمیگوید و هر چه را وعده فرماید به آن وفاء کند زیرا خلف وعده از حاجت و فقر است و ساحت
پروردگار منزه از نقص و امکان است.
قوله تعالی لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ.
در مورد اینکه چه کسانی به بهشت و چه کسانی به جهنم میروند چه در خانواده و چه در جامعه هر گروه و مذهبی براي خود
تصورات ذهنی خاصی دارند اهل کتاب میگویند: لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري
یعنی به بهشت وارد نمیشود مگر کسیکه یهودي یا مسیحی باشد. همچنین ص: 264
بعضی از فرق اسلامی تنها فرقه خود را مستحق بهشت و جز خود را مستحق آتش میدانند. در طول تاریخ بسیاري از افراد خودخواه
زنان را مورد تحقیر قرار میدادند و از بهشت محرومشان میپنداشتند به عنوان نمونه در انجمنهاي مسیحی ایتالیا و اسپانیا پس از
مطالعات فراوان به این اعتقاد دست یافتند که در میان زنان دنیا تنها حضرت مریم انسان و داراي خلود روح است و سایر زنان صفت
انسانی ندارند و روحشان جاوید نیست بلکه برزخ میان انسان و حیوانند و یا در انگلستان پادشاه هنري هشتم دستور تحریم مطالعه
صفحه 145 از 272
کتاب مقدس را براي زنان صادر کرد خداوند متعال در این آیه مبارکه میفرماید لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ ورود اشخاص به بهشت و دوزخ
بسته به امانی و تصورات ذهنی شما نیست بلکه تأویل و واقعیت این است که هر که کار بدي کند جزایش را میبیند از هر گروه و
دستهاي که باشد و نیز هر که کار نیک کند در حالیکه به خدا و آخرت ایمان داشته باشد خواه مرد یا زن به بهشت خواهد رفت و
از ثواب اعمال به قدر نقیر که نقطهاي است در هسته خرما که از آن درخت روئیده میشود کاسته نمیشود و آیه دلالت دارد بر
آنکه اگر کاسته شود ظلم است و بنده به عمل مستحق ثواب و عقاب خواهد شد و تذکیر ضمیر و صفت به اعتبار لفظ موصول و
تغلیب جانب مرد است.
قوله تعالی وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ.
پروردگار متعال در عین بینیازي ابراهیم را به عنوان دوست خود برگزید و به وي چنان مقام و منزلتی اعطا کرد زیرا وي در تمام
مراحل زندگی خدا را بر زن و فرزند و مال و ثروت بر تمام امور دنیوي برگزید و هرگز از غیر خدا چیزي نخواست و از شهر مادي
و پر زرق و برق اور کلده بسوي خدا مهاجرت نمود و ذریۀ خود را در بیابان بیآب و علف در کنار خانه خدا براي اقامه نماز
سکونت داد. ضمنا این آیه مبارکه پاسخ دیگري است به تصورات واهی پیروان مذاهب که هر کدام در اثر خودبینی برتربینی
گروهی، آئین خویش را برتر و ملت خود را ص: 265
برگزیده میدانستند. خداوند متعال براي طرد این تصورات و تأویلهاي نابخردانه پاسخ میدهد: آنکسی داراي آئین درستتري
است که داراي کردار درست باشد و از آئین پاك و دور از شرك و بتپرستی ابراهیم پیروي کند و کسی دوست و محب خداست
که مانند ابراهیم خلیل اللّه و محمد حبیب اللّه علیهما السلام درستکردار و تسلیم فرمان خدا باشد نه اینکه تنها دشمن یهودي یا
مسیحی و یا مسلمان باشد بلکه کسیکه روي دل خویش را به جانب حق داشته و خود را براي اطاعت اوامر الهی خالص کرده باشد
دین و مسلک او بهترین ادیان و مسالک است ضمنا این توجه قلب و خلوص نیت باید در حالی باشد که مشغول عبادت و اطاعت و
اتیان اعمال حسنه است.
تنویر المقباس در ذیل این آیه شریفه مینویسد:
یعنی این درست نیست که شما مؤمنین آرزو میکنید که پس از اسلام مسئول گناهان خود نباشید و نیز آرزوي اهل کتاب بیهوده
است که گناهانی که در روز انجام میدهند شب آمرزیده میشود و گناهان شبشان نیز در روز بخشیده میگردد.
فخر رازي مینویسد: یعنی آن بهشت و انهار که در آیه پیش وعده کردیم نه به آرزوي شما آن طور بهشت فراهم میشود و نه به
آرزوي یهود و مسیحی بلکه به وسیله ایمان و نیکوکاري میتوان آن را بدست آورد سپس میفرماید:
آنچه از کرات بیکران آسمان و پدیدهها که زمین را فرا گرفته همه و همه آفریده پروردگارند و نظام و یک نواخت که در سراسر
جهان آفرینش تا ابد فرمانرواست در هر ذرهئی نیز بصورت نظام مخصوصی درآید همچنانکه تکه مجموع جهان را براي همیشه به
سوي کمال سوق میدهد لذا سعادتی براي بشر جز معرفت و ستایش پروردگار نیست و جز از او درخواست حاجتی روا نخواهد بود
و براي هر موجودي تقدیر خاصی مقرر فرموده و نظام مخصوص در آن ص: 266
فرمانروا میباشد بدون اینکه بدانند هدف و مسیر آنها چیست و پروردگار بر همه آنها احاطه دارد و از آنها بینیاز است البته نه به
احاطه ظرف به مظروف بلکه احاطه قدرت و علم و قیمومیت چنانکه میفرماید:
و اگر ابراهیم را براي خود دوست انتخاب کرده نه بخاطر نیاز به او « داخل فی الاشیاء لا بالممازجۀ و خارج عن الاشیاء لا بالمباینۀ »
بود بلکه به خاطر سجایا و صفات فوق العاده و برجسته ابراهیم بود پس چه بهتر که مردم خود را براي خدا خالص کنند و بیشریک
به او تسلیم گردند زیرا هر چه در آسمانها و زمین است از خداست و او بر همه احاطه دارد.
ص: 267
صفحه 146 از 272
روایات .... ص : 267
1) در کافی به سند خود از عبد اللّه بن سنان روایت کرده و گفت امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمودند بخدا قسم خداوند )
احکام را به کسی غیر از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین تفویض نکرده سپس آیه:
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ را تلاوت کرد.
2) در محاسن از موسی بن اشیم روایت کرده گفت از امام جعفر صادق علیه السلام درخواست نمودم که وقتی را معین کنند تا )
براي پرسش مسائل شرفیاب شوم روزي را قرار گذاشتند و روز موعود شرفیاب شده سؤالات خود را مطرح نموده و جواب شنیدم در
این هنگام شخص دیگري وارد شد عینا مسائل مرا سؤال کرد حضرت جوابهائی غیر از آنچه به من داده بود به او فرمود من متحیر
شدم همینکه آن شخص خارج گردید یک نفر دیگر وارد شد او هم عین همین مسائل مورد بحث را پرسید جوابی به او فرمود که
غیر از جواب من و شخص اول بود و از این جهت متأثر و غمگین شده و نزدیک بود که کافر شوم شخص سومی اجازه خواست
وارد شد او نیز همان مسائل ما را سؤال کرد جوابی به او دادند بر خلاف همه ما چنان خانه به نظرم تاریک شد و اندوهی مرا گرفت
که فوق آن تصور نشود ناگاه آن حضرت متوجه من شده با دست مبارك به کتف من زد و فرمود اي پسر اشیم خداوند به سلیمان
بن داود ملک و سلطنت عطا فرمود و گفت:
هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ و امر دین را به محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم تفویض نمود و فرمود: إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ
الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ و خداوند آنچه را که به محمد صلی اللّه علیه و آله أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 9، ص: 268
و سلم تفویض فرموده به ما ائمه نیز تفویض نموده است.
3) تفسیر عیاشی از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل میکند که آن حضرت فرمودند: هیچ بنده گنهکاري نیست که بعد )
از گناه برخیزد و وضو بگیرد و از گناه خود از خدا آمرزش طلبد مگر آنکه بر خدا سزاوار و لازم است او را بیامرزد زیرا میفرماید:
مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً
و باز فرموده خدا بنده را با آنکه دوست دارد مبتلا میکند بیاینکه تضرع و زاري او را بشنود و خدا کسی نیست که در دعا را باز
کند و در توبه را به بندد زیرا میفرماید: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ و خدا کسی نیست که در توبه را باز کند و در آمرزش را به بندد در
حالیکه خودش میفرماید:
مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ...
4) تفسیر عیاشی از عبد اللّه بن حماد انصاري از عبد اللّه بن سنان روایت میکند که امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند غیبت این )
است که در باره برادرت چیزي بگوئی که در او هست و خدا بر او پوشیده اما اگر چیزي بگوئی که در او نیست اینجاست که خدا
میفرماید:
فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً
5) در کافی به سند خود در ذیل آیه لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ از ابی الجارود روایت کرده گفت امام محمد باقر علیه السلام ).
فرمودند: هر وقت براي شما حدیثی بیان کنم از من بپرسید که در کجاي قرآن به آن حدیث اشاره شده است از جمله احادیثی که
میفرمود این بود که فرمودند پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قیل و قال نمودن و داد و فریاد و جدال کردن و فاسد نمودن
اموال و حرص به مال داشتن و زیاد سؤال کردن را نهی فرموده است عرض کردیم این فرمایشات در کجاي قرآن است این آیه را
تلاوت فرمود: لا خَیْرَ فِی کَ ثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ و نیز آیه وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً أنوار العرفان فی تفسیر
صفحه 147 از 272
القرآن، ج 9، ص: 269
و آیه لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ را قرائت فرمودند.
6) در تفسیر عیاشی از ابراهیم بن عبد الحمید از بعضی معتمدین از امام جعفر صادق علیه السلام ذیل آیه لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ )
نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْ لاحٍ بَیْنَ النَّاسِ روایت کرده که آنحضرت فرمودند: مقصود از معروف در این آیه قرض
است.
7) عیاشی از صادقین علیهما السلام در ذیل آیه وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدي روایت کرده که فرمودند: وقتی که )
امیر المؤمنین علیه السلام در کوفه تشریف داشتند جمعی از مردم حضورشان شرفیاب شده و عرض کردند که امامی براي آنها معین
کند که در ماه رمضان براي آنها امامت کند امیر المؤمنین علیه السلام آنها را از این کار نهی فرمود چون صبح روز رمضان شد
صداها به وا رمضانا بلند کردند حارث اعور حضورش عرض کرد یا امیر المؤمنین براي این مردم امامی تعیین نفرمودند ناله و فریاد
میکنند فرمودند آنها را بخوانید مردم شرفیاب حضورش شدند به آنها فرمود چه کسی را اراده دارید براي شما امامت نماید و نماز
بخواند هر که را که بخواهید ولو معصیت کار هم باشد سپس آیه مذکور را تلاوت فرمودند:
8) مردي از انصار روایت کرده گفت من و اشعث کندي و جریر جبلی از کوفه بیرون رفته و براهی میرفتیم در بین راه کفتاري از )
جلوي ما عبور کرد اشعث و جریر به آن حیوان گفتند اي امیر المؤمنین و این دو نفر دشمن آن حضرت بودند من از آنها جدا شدم
و بعد قصه را به مولاي خود امیر المؤمنین عرض کردم حضرت به آن مرد انصاري فرمود: واگذار که آن کفتار در قیامت امام
اشعث و جریر باشد آیا قول خداوند را که میفرماید نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی توجه ننمودهاي؟
9) عیاشی به سند خود از محمد بن اسماعیل رازي در ذیل آیه إِنْ ص: 270 )
یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً
روایت کرده و گفت شخصی حضور حضرت صادق علیه السلام وارد شد و عرض کرد السلام علیک یا امیر المؤمنین حضرت بسیار
متغیر شد و به آن مرد فرمود ساکت شو و دیگر این خطاب امیر المؤمنین را به من نکن زیرا اطلاق این عنوان به غیر از علی بن ابی
طالب علیه السلام جایز نیست و خداوند این اسم را به آن حضرت اختصاص داده و هر کس راضی شود به او امیر المؤمنین گفته
شود به مرض بدي مبتلا شده و مفعول واقع شود اگر چه پیش از آن مبتلا نبوده چنانکه خداوند میفرماید:
إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً.
کسی را به نام امیر المؤمنین نخوانند مگر آنکه آنکس مانند زنان باشد و یا چون شیطان رجیم مردود شود حضورش عرض کردم
پس قائم آل محمد علیه السلام حضرت حجت علیه السلام را به چه نام میخوانند فرمود به او میگویند:
السلام علیک یا بقیۀ اللّه السلام علیک یا بن رسول اللّه.
10 ) عیاشی در ذیل آیه فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند: مراد احکام و اوامر خداست که )
آنها را تغییر میدهند.
11 ) عیاشی به سند خود در ذیل آیه یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم )
روایت کرده که فرمودند: اول کسیکه نوحهگري کرد و غنا خواند شیطان بود و او اول شخصی بود که خوانندگی را پیشه خود
ساخت.
12 ) در کتاب عیون نقل کرده که اسماعیل به امام جعفر صادق علیه السلام عرض کرد چگونه است حال گناهکار از ما و از غیر ما )
حضرت در جواب این آیه را تلاوت فرمود لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 9، ص: 271
صفحه 148 از 272
12 ) عیاشی از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که چون این آیه نازل شد بعضی از اصحاب پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و )
آله و سلم عرض کردند که آیهاي اشد از این آیه نیست حضرت در جواب فرمودند آیا مبتلا نمیشوید در انفس و اموال و اولاد
خودتان به بلا عرض کردند بلی فرمود این از چیزهائی است که خداوند به سبب آن حسنات در نامه اعمال شما مینویسد و سیئات
را محو میکند.
13 ) کافی از امام محمد باقر علیه السلام نقل نموده که خداوند وقتی بخواهد بندهاي را اکرام نماید که گناهی داشته باشد او را به )
مرض مبتلا میکند و اگر این کار را نکند او را به فقر مبتلا میسازد و اگر این معامله را هم با او نفرماید سکرات موت را بر او
دشوار مینماید تا کفاره گناه وي باشد.
14 ) در عیون اخبار از حضرت ابی الحسن الرضا علیه السلام روایت شده راوي گفت از حضرت شنیدم که میفرمود پدر بزرگوارم )
از جد بزرگوارم نقل فرمود پروردگار ابراهیم را خلیل خود برگزید به جهت اینکه هرگز حاجت کسی را رد نمیکرد و نیز به جز از
پروردگار از کسی حاجت نمیخواست.
15 ) ابن بابویه از حضرت عبد العظیم در معنی آیه وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا گفت از حضرت امام علی النقی علیه السلام شنیدم که )
فرمودند: ابراهیم را خداوند از این جهت خلیل خود گردانید که زیاد بر محمد و آل محمد صلوات میفرستاد.
ص: 272
تجزیه و ترکیب .... ص : 272
اشاره
قوله تعالی ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ
.ها براي تنبیه کلمه انتم مبتداء کلمه هولاء خبر آن جمله جادلتم:
عطف بیان و تفسیر کلمه هؤلاء کلمه ام من عطف بر کلمه فمن یجادل کلمه لولا: حرفی است که به علت وجود غیر بر امتناع شی
دلالت میکند کلمه فضل: مبتدا و خبر آن که کلمه موجود میباشد محذوف است.
قوله تعالی إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَۀٍ.
لکن » ممکن است کلمه من محلا مجرور به تقدیر فی نجوي من امر باشد و ممکن است استثناي منقطع و محل آن نصب باشد یعنی
« لا خیر فی کثیر الا فیمن امر بصدقۀ » جایز است که من در محل جر و تابع کثیر باشد یعنی « من امر بصدقۀ او معروف ففی نجواه خیر
و این بهتر از استثناي منقطع است زیرا حمل « لا خیر فی نجوي الناس الا نجوي من امر » و ممکن است استثناي حقیقی باشد یعنی
کلام بر اتصال در صورتی که مخل معنی نباشد بهتر است.
ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ منصوب و مفعول له است.
قوله تعالی إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا.
کلمه ان نافیه و کلمه الا براي حصر میباشد و لام مفتوحه در کلام لاتخذن به بعد جواب قسم محذوف است مفعول دوم کلمه
یعدهم که کلمه النصر بوده حذف شده است کلمه و الذین مبتدا و خبر آن کلمه سندخلهم کلمه خالدین: حال است براي کلمه
الذین کلمه ابدا بنا بر ظرف منصوب است کلمه وعد اللّه مفعول مطلق است براي کلمه سندخلهم کلمه حقا حال أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 9، ص: 273
صفحه 149 از 272
است براي کلمه وعد اللّه کلمه من استفهام به معناي نفی و مبتدا و کلمه اصدق: و خبر آن میباشد. کلمه قیلا: تمیز است.
قوله تعالی لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ.
اسم کلمه لیس که کلمه الامر بوده محذوف است کلمه من موصوله و شرطیۀ و جواب آن کلمه یجز به و کلمه یجد عطف بر آن
است مفعول کلمه یعمل که شیئا بوده محذوف میباشد جمله و هو مومن حال است براي ضمیر کلمه یعمل.
قوله تعالی وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً.
کلمه دینا تمیز است جمله و هو محسن حال است براي ضمیر کلمه اسلم حنیفا حال است براي کلمه ملۀ ابراهیم مذکر و مؤنث بودن
.« تمت بعون اللّه تعالی » کلمه فعیل که کلمه حنیف بر وزن آن است یکسان میباشد
یک شعر از دیوان مؤلف که چهل و چهار سال قبل به سبک حافظ سروده شده است [منظوم .... ص : 273
در شب تاریک گم کردم ره میخانه را رهنما شد تا شنیدم صوت صاحب خانه را
منکه مجنون گشتهام از جذبه روي حبیب میکنم با دست خود ویرانه اکنون خانه را
بر کمند گیسوي دلدار گردیدم دچار اي رقیبا زود پنهان کن تو دام و دانه را
جمله معقول و منقول از دلم بیرون شده چون حقیقت یافتم بگذاشتم افسانه را
اي جماعت همتی دارید و غوغاي عظیم تا که در زنجیر اندازید من دیوانه را
این چنین کاري میسر کی شود بر جملگی تا مگر دلدار گیرد از کفم پیمانه را
من بجز شاهان ارائه کی دهم اي مدعی نامه اعمال خود یا سر خط شاهانه را
اي ادیبا سر خوشی خرسند و شیدا زان جهت هر طرف رو آوري بینی رخ جانانه را
ص: